پنجشنبه , ۱۳ بهمن ۱۴۰۱
  • صفحه نخست
  • پیوندها
  • درباره ما
  فارسی      العربية      اردو       English 

پایگاه اطلاع رسانی رهیافتگان به مکتب اهل بیت علیهم السلام

  • گزارش‏‏
  • رهیافتگان
    • رهیافتگان ایرانی
    • رهیافتگان خارجی
    • رهیافتگان شهید
  • پرسش و پاسخ
    • پاسخ به شبهات
  • سرگذشت
  • نگارخانه
    • صوت
    • فیلم
    • عکس
  • کتابخانه
    • دانلود کتاب
    • معرفی کتاب
  • مصاحبه
  • معارف اسلامی
    • عقائد
    • اخلاق
    • مهدویت
    • احکام و عبادات
  • مقاله و تحلیل
  • محصولات
سر خط خبرها
  • عمار امیری، مستبصر ایرانی: دیدم برادران شیعه به فکر صلح و صفا بودند
  • رفیق خوب مرا به راه مستقیم هادی شد
  • بهرام حیدری، مستبصر بلوچ: زیارت امام رضا علیه السلام مرا شیعه کرد
  • ازهر اشرفی، مستبصر بلوچ: می‎گفتند صحابه دین را برای ما آوردند و دیگر نیازی به اهل‌بیت نداریم!
  • گزارش تصویری رونمایی از کتاب شیخ الشهداء با حضور ۱۲ هزار نفر
  • کتاب شیخ الشهدا رونمایی شد
  • برگزاری مراسم سی‌امین سالگرد شهید شیخ علی مزاری با سخنرانی آیت الله محسن اراکی (دام ظله)
  • پست بعدی

    آنتون وسنین سیبریایی از شیعه شدن خود می گوید

  • پست قبلی

    چرا بهائی نماندم

شما اینجائید:خانه » رهیافتگان » سرگذشت مستبصر شهید مرتضی صلواتی

سرگذشت مستبصر شهید مرتضی صلواتی

تاریخ ارسال: ۱۳۹۳-۰۵-۱۸ در رهیافتگان, رهیافتگان ایرانی, رهیافتگان شهید, سرگذشت ۳ نظر

به گزارش پايگاه اطلاع رسانی استبصار، شهید مرتضی صلواتی فرزند محمد علی در تاریخ ۵۷/۶/۱ در شهرستان سنندج به دنیا آمد . پدر و مادرش اهل روستای صلوات آباد سنندج بودند .

وی درباره نحوه ی شیعه شدنش می گوید :

در‌ یکی از روزهای فصل پاییز سفری به شهر زاهدان داشتم و برای نماز ظهر به مسجد مکی رفته بودم، بعد از نماز ظهر در مسجد نشسته بودم که‌یکی از برادران حنفی مذهب که اهل تربت جام – که آنجا مسجد مکی مشغول تحصیل علوم دینی بود – نزدم آمد، و پرسید: شما اهل کجایید؟ گفتم: اهل کردستان.

پرسید: آیا شما سنی هستید؟

گفتم: بله پیرو امام شافعی هستم.

سپس هر کدام خود را معرفی نمودیم،‌بعد از آن وی مرا به منزل خود دعوت کرد و گفت وی قبلا چند باری برای تبلیغ به کردستان رفته است. به همین خاطر جویای حال تعدادی از علمای اهل سنت کردستان شد و گفت: من اکثر آنها را می شناسم و به خدمتشان رسیده ام.

من به این برادر دینی گفتم: 

من مدتی است درباره مذهب شیعه تحقیق می کنم و دوست دارم با آداب و رسوم و احکامشان آشنا شوم.

طلبه‌ی حنفی مذهب گفت: چه شده است که این همه ادیان و مذاهب را رها کرده ای و می خواهی پیرامون شیعه تحقیق کنی؟! وقت انسان طلاست، پس چرا می خواهی آن را تلف کنی و به ججای این تحقیقات بیهوده،‌یه تحصیل و عبادت بپرداز ؛ زیرا بزرگان ما اهل سنت همه از شیعه تنفر و دوری می کردند، پس ما هم باید پیرو بزرگانمان باشیم.

سپس گفت: اگر شیعه حق است،‌چرا در اقلیت هستند و چرا اکثر مسلمانان چهان از مذهب شیعه پیروی نمی کنند؟

در جواب به او چیزی نگفتم. اما برایم این سوال پیش آمد که چرا شیعیان که در اقلیتند ادعای حقانیت می کنند؟ بعد از سه سال تحقیق باید به او بگویم: شناخت حق و باطل، در گرو کمی‌یا فزونی پیروان آنها نیست. در جهان امروز نسبت مسلمانان با منکران اسلام، در حدود‌یک پنجم‌یا‌یک ششم است. اکثر ساکنان خاور دور، بت پرست و گاو پرست و… هستند و خیلی افراد، منکر ماوراء الطبیعت هستند.اگر اکثریت نشانه‌ی حقانیت بود باید غیر مسلمانان بر حق باشند چون اکثریتند.

گذشته از این، هر چند شیعه از نظر جمعیت به پایه‌ی اهل سنت نمی رسد ولی آنها‌یک چهارم جمعیت مسلمانان را تشکیل می دهند. و اگر نسبت آنها را با هر‌یک از فرق اهل سنت‌یعنی شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی بسنجیم، جمعیت شیعه کمتر از آنها نیست. آنچه که باعث شده در ذهن برخی این مسئله خطور کند که شیعه نسبت به اهل سنت در اقلیت است، از این مسئله نشات می گیرد که آنها جمعیت شیعه را نسبت به مجموع چهار فرقه اهل سنت مقایسه می کنند نه هر‌یک از آنها به تنهایی، و اگر هر‌یک از فرقه های اهل تسنن با کل جمعیت مسلمانان جهان مقایسه شود در اقلیت خواهد بود.

ما در ایام مختلف سال، پذیرای عده ای از مبلغین حنفی مذهب بودیم که از جاهای مختلف همچون زاهدان و شهرهای دیگر استان سیستان و بلوچستان به مساجد ما می آمدند. اکثر جوانان مسجد، با دیدن تبلیغی ها تا صبح در مسجد می ماندند و آنان برای جذب جوانان، با خود جوایزی از قبیل مسواک چوبی، مشک، عنبر، عود، سرمه، و کلاه سفید مخصوص نماز، آورده بودند تا به جوانانی بدهند که بیشتر در بحث ها و گفتگوهایشان شرکت می کردند.     

  در‌یکی از شب ها، با همه‌ی دوستان تصمیم گرفتیم شب را در مسجد بمانیم و از محضر مبلغین استفاده کنیم که سوالاتی طرح شد و دوستان پرسیدند: چرا امام ابوحنیفه فلان رای را داده و‌یا چرا وضو گرفتن حنفی ها با شافعی ها فرق دارد…؟

تا اینکه این حقیر‌یک سوال پرسیدم که اولین جرقه در رفتن من به سمن تحقیق و بررسی درباره مذهب تشیع شد. و آن سوال این بود که امام زمان(عج) کیست؟ و آیا مهدی که شیعه ها می گویند آیا صحت دارد؟ اما متاسفانه در جوابم هر نوع اهانتی را به ساحت مقدس این بزرگوار شنیدم به جز جواب سوالم را.

در آخر جواب واهی و پوچی به من دادند که اگر امام زمانی‌یا مصلحی در آخر الزمان باشد آن هم عیسی بن مریم است و بس. و شما هم از سوالات بی فایده بپرهیزید و وقت خود و افکار خود را با چنین سوالاتی آلوده نکنید.

من که جواب درستی دریافت نکردم از پرسیدن چنین سوالاتی خوددادری نمودم تا اینکه بحث و گفتگو خاتمه پیدا کرد و همان لحظه‌ یکی از آن مبلغین گفت: برادران بلند شوید وضو تازه کنید و هر کدام گوشه ای مشغول عبادت و خواندن قرآن شوید که زمان زیادی تا اذان صبح نمانده است.

من هم مشغول خواندن قرآن شدم که پس از تلاوت آیاتی چند از سوره‌یوسف(ع) خستگی مفرطی بر من چیره شد و قرآن را بوسیدم و کنار گذاشتم و با حالت نشستن، سرم را به دیوار تکیه دادم و به خواب رفتم. در حالت خواب و بیداری بودم که مسائلی را در رویا دیدم که گفتنش تا به اینجا کافی است و بعد از اینکه هوشیار شدم از صدای موذن بیدار شدم. موقع اذان صبح است مجددا رفتم وضو گرفتم و بعد از اقامه‌ی نماز صبح به فکر رفتم و با خودم گفتم: چون با خیال و فکر امام زمان، خوابیدم حتما ‌یک تخیل بوده است.

سپس از دوستان و میهمانان مبلغ خداحافظی کردم و به منزل رفتم و چون شب قبل کم خوابیده بودم خستگی و کم خوابی بر من مستولی شد و به اتاق خودم رفتم و خوابیدم،‌ اما با کمال ناباوری همان خوابی را در مسجد دیده بودم در منزل هم برایم تکرار شد. ولی چون به این مسئله باور ضعیفی داشتم این رویاها را افکاری خسته و پریشانی می پنداشتم تا اینکه خود به خود به سمت مطالعه‌ی کتاب های شیعی رفتم و بعد از مطالعه، باور من نسبت به این مسئله مقداری بیشتر از قبل شد و با خود فکر کردم و گفتم: ایا خدائی که حضرت خضر و عیسی را زنده نگهدارد، نمی تواند فرزند پیغمبر خاتمش را که سرور همه‌ی انبیا و جن و انس است نگه دارد. پس خدائی که آدمی را از قطره آب خلق کرده مطمئنا این کار برایش سهل و آسان است و شکی در آن نیست.

تا اینکه بعد از مدتی‌یک سفر چند روزه به تهران رفتم و بعد از دو روز اقامت در تهران، به قم رفتم و در آنجا به حرم حضرت معصومه رفتم و از دور مردم را نظاره می کردم که بعضی ها کتاب دعادی را در دستشان گرفته و دعا می خواندند و گریه می کردند. من هم با دید عجیب و غریبی به آنها نگاه می کردم و گاهی در دلم برای آنها می خندید و می گفتم: اینها چقدر بی کارند.

ولی هر چه سعی کردم بروم ضریح را ببوسم، غرور و تعصب های بیجا که دلم را کدر کرده بود اجازه‌ی چنین عملی را از من سلب می کرد. سپس برای دیدن داخل صحن و رواق ها و دیدن قبر هایی که آنجا بودند وارد شدم. قبری را دیدم که مردم بر آن فاتحه می خوانند، جلو رفتم دیدم قبری است که چند سانتی متر از سطح زمین بالاتر است و احساس می کردم قبلا به این مکان رفته ام. تا اینکه نگاه من به عکسی که آنجا بود افتاد در حالی که چهره اش برای من بسیار مهربان و با ابهت بود، پس از اندکی تامل فهمیدم، این همان شخصی بود که با همان جوان – که غرق در نور بود و صورتش معلوم نبود – همراه بود که در اخر آن جوان نورانی به این شخص گفت: « بیا برویم نزد آقای بروجردی »آنجا بود که از خواب غفلت بیدار شدم و فهمیدم به چه مکانی آمده ام.

داخل حرم که آمدم دیدم عده ای طلبه، مشغول مباحثه با‌یکدیگر هستند و این صحنه برای من جالب بود، نزدیکتر رفتم و با کسب اجازه پیش آنها نشستم و به بحث های شیرین آنها گوش دادم که بعد از نیم ساعت با ختم‌یک صلوات، بحث خود را پایان دادند. انجا بود که‌یکی از طلاب از من پرسید: شما اهل کجائید؟ من هم گفتم: اهل کردستان.

پرسید: آیا شما از برادران اهل سنت هستید؟

گفتم: بله   

بعد دیدم بر خلاف باور، آنها بیشر مرا تحویل گرفتند و انگار سال ها ست که با آنها دوست و آشنا هستم.‌یکی از انها پرسید: شما جزو کدام فرق هاز اه لسنت هستید؟

گفتم: شافعی.

دیدم طلبه گفت: بله امام شافعی شخصی زیرک و دانشمند بوده است. من هم گفتم: مگر شما به پیشوایان ما فحاشی و لعن نمی کنید؟

آنها گفتند: خیر ما برای کسانی که دوست دار و محب اهل بیت(ع) هستند احترام قائلیم و امام شافعی هم محب اهل بیت است.

سپس گفتم: مگر شما ۱۸ آیه از سوره نور را آتش نمی زنید؟

یکی از آنها با کمال تعجب گفت: برای چه؟ نعوذ بالله! چرا چنین اهانتی به قران بکنیم؟

دیدم رفت و قرآن را از جا قرآنی برداشت و سوره نور را آورد و گفت: لطفا شما این سوره را بخوانید.

من هم قرآن را دیدم صحیح و سالم است.

مسئله برایم روشن تر شد و باز پرسیدم پس چرا شما خلفای راشدین را لعن می کنید؟ در جواب گفتند: ما هر کسی را لعن نمی کنیم بلکه ظالمین و کاذبین و غاصبین که خدا در قرآن لعنشان کرده است لعن می کنیم و خود شما اهل سنت هم لعن می کنید.

سپس گفتم: در جای ما گفته اند که شما شیعه ها دو عدد سوراخ درست می کنید و بر روی‌یکی می نویسید علی و بر دیگری عمر،‌آن سوراخی که بر رویش علی نوشته پر از شیرینی و نقل و نبات می کنید و داخل سوراخ دیگری که روی آن عمر نوشته شده، پر از خار و تیغ می کنید و بچه هایتان را وادار می کنید که داخل سوراخ ها دست کنند و از سوراخی که نوشته اند علی، شیرینی در می آوردو همه صلوات می دهید بعد سوراخ بعدی را که پر از خار و تیغ است دست بچه را می گیرید و خار در دستش فرو می رود و بچه به گریه می افتد و شما هم می گوئید لعن کن عمر را که زود دستت خوب شود و دردش از بین برود.

دیدم همگی از تعجب دهانشان باز شده و خلاصه در جواب گفتند: بخدا تمام این ها کذب است. ما چگونه کاری می کنیم که بچه ای معصوم و دوست داشتنی خار در دستش فرو برود و گریه کند. آیا آدم صحیح العقل همچنین عملی را انجام می دهد؟ وانگهی بچه از کجا بفهمد که کدام مربوط به علی و کدام سوراخ مربوط به عمر است. پس عزیز من بخدا این خرافات را فقط دشمنان اسلام و منافقین می بافند که اتحاد و همبستگی و اخوت را در بین مسلمین از بین ببرند.

در این لحظه‌یکی از طلاب گفت: ما می خواهیم برویم جمکران،‌آیا طالب هستی که با ما همراه باشی؟

گفتم: جمکران دیگر کجاست؟

گفت: جای مقدسی است. بعد از تامل کوتاهی( که با خود گفتم: شاید اینها بخواهند را بکشند و‌یا مرا بزنند و هزار فکر دیگر. اما باز می دیدم که این ها از صورت و سیمایشان پیداست که اهل چنین تعصبات جاهلانه ای نیستند) پذیرفتم و با آنها راهی مسجد جمکران شدم از حرم بیرون آمدیم و سوار بر ماشین شدیم و بعد از چند کیلومتر راه به مسجد رسیدیم. همینکه از ماشین پیاده شدیم در کمال ناباوری تمام اعضایم و جسم و روحم به لرزه افتاد و احساس کردم که این مسجد را من قبلا آمده ام و‌یک لحظه بیاد آوردم که بله همان شبی که در مسجد در حالت رویا دیدم همین جا بود ولی مانند کسی که گمشده ای داشته باشد سراغ چیزی‌یا کسی را می گرفتم و حیران و مبهوت بودم که خدایا باز هم دارم خواب می بینم‌یا بیدار هستم؟

آن طلبه ها پرسیدند: چه شده حالت ناخوش است؟

گفتم: خیر حقیقت را‌یافتم.

باز آنها پرسیدند ک از چه می گویی؟

آن وقت گفتم حقیقت از این قرار است که من فلان شب فلان خواب را دیدم و حال همان جایی که در خواب دیدم همین جاست و نشستم و تعریف کردم و آنها همه اشک شادی در چشمانشان حلقه زده بود زیرا آنها راهی را که پیمودند همان صراط مستقیم بود.

سپس شروع به پرسیدن‌یکسری سوالات از من کردند. همین جا بود که تصمیم جدی گرفتم که تحقیق و بررسی هایم را راجع به تشیع ادامه بدهم و پس از سه سال تحقیق امروز در کمال ایمان و‌یقین این مکتب ناجیه اثنی عشری را پذیرفته و بعنوان مذهب خود انتخاب نموده ام و خدا را بر آن شاکرم و با تمام اخلاص و‌یقین و ایمان می گیوم: اشهد ان لا اله الا الله – اشهد ان محمدا رسول الله – اشهد ان علیه ولی الله.

مرنضی صلواتی پس از شیعه شدن، وارد حوزه‌ی علمیه مروی تهران شد و به کسوت روحانیت شیعه در آمد و در تاریخ ۱۵/۵/۱۳۹۰ مصادف با ۶ ماه رمضان درحالی که برای گذراندن تعطیلات به سنندج رفته بود  بدست کوردلان و دشمنان حقانیت شیعه مسموم شده و به شهادت رسید.

از آن شهید کتابی به نام آنگاه شیعه شدم به‌یادگار مانده است.

برچسبها
سنندجشهیدمرتضی صلواتی
tweet
چرا بهائی نماندم
آنتون وسنین سیبریایی از شیعه شدن خود می گوید

مطالب مرتبط

  • برگزاری مراسم سی‌امین سالگرد شهید شیخ علی مزاری با سخنرانی آیت الله محسن اراکی (دام ظله)

    برگزاری مراسم سی‌امین سالگرد شهید شیخ علی ...

    ۱۴۰۰-۰۳-۱۹

  • به یاد مبلغ شهید محمد حسن ابراهیمی

    به یاد مبلغ شهید محمد حسن ابراهیمی

    ۱۳۹۹-۱۰-۲۱

  • مستبصر شهید محمد اسلام زومک زهی

    مستبصر شهید محمد اسلام زومک زهی

    ۱۳۹۹-۰۵-۱۶

  • یک بیوَتَن حقیقی! شهید مستبصر کمال کورسل

    یک بیوَتَن حقیقی! شهید مستبصر کمال کورسل

    ۱۳۹۹-۰۵-۰۶

  • بهایی‌زاده‌ مستبصر: شست‌وشوی مغزی کودکان در مهدکودک‌های بهاییت

    بهایی‌زاده‌ مستبصر: شست‌وشوی مغزی کودکان در مهدکودک‌های ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۰۶

  • مستند شیرجان روایت زندگی شهید ترکمن وحدت شیعه و سنی + فیلم

    مستند شیرجان روایت زندگی شهید ترکمن وحدت ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۰۵

  • مسلمان شدن یکی از برادران کمال کورسل

    مسلمان شدن یکی از برادران کمال کورسل

    ۱۳۹۷-۱۱-۲۹

  • کلیپ صوتی درباره شهید آناتولی میرزایی

    کلیپ صوتی درباره شهید آناتولی میرزایی

    ۱۳۹۷-۰۳-۲۸

  • آناتولي ميرزايي شهید ایرانی که پیش از شهادت مسلمان شده بود

    آناتولي ميرزايي شهید ایرانی که پیش از ...

    ۱۳۹۶-۰۹-۲۳

  • شیعه شدن یکی از برادران کمال کورسل

    شیعه شدن یکی از برادران کمال کورسل

    ۱۳۹۶-۰۶-۰۸

  • شهیدی که سالها بعد از شهادتش فهمیدیم مسلمان شده بود !

    شهیدی که سالها بعد از شهادتش فهمیدیم ...

    ۱۳۹۴-۰۶-۲۹

  • رضا هربار که می‌آمد سوریه خیلی از شاگردانش با تأسی از رفتارش شیعه می‌شدند

    رضا هربار که می‌آمد سوریه خیلی از ...

    ۱۳۹۳-۰۹-۲۳

  • وقتی یک آخوند وهابی برای امام حسین (علیه‌السلام) گریه می‌کند!

    وقتی یک آخوند وهابی برای امام حسین ...

    ۱۳۹۳-۰۸-۲۲

  • شهید مدافع حرم: شیعه‌های ایران هیچ جای دنیا پیدا نمی‌شوند!

    شهید مدافع حرم: شیعه‌های ایران هیچ جای ...

    ۱۳۹۳-۰۷-۰۵

  • فرزند فرمانده شهيد فلسطيني محمد شهاته : پدرم شيعه شده بود

    فرزند فرمانده شهيد فلسطيني محمد شهاته : ...

    ۱۳۹۳-۰۶-۱۱

  • روحانی شیعه آرژانتینی: شهادت مالکوم شباز یادآور شهادت مظلومانه ادواردو آنیلی است

    روحانی شیعه آرژانتینی: شهادت مالکوم شباز یادآور ...

    ۱۳۹۳-۰۶-۱۰

  • مالکوم می‌خواست اسلام و شیعه را به دنیا بشناساند

    مالکوم می‌خواست اسلام و شیعه را به ...

    ۱۳۹۳-۰۶-۰۵

  • شهادت مستبصر تاجیکستانی سبزعلی محمدرضایف

    شهادت مستبصر تاجیکستانی سبزعلی محمدرضایف

    ۱۳۹۳-۰۶-۰۵

  • نحوه ی استبصار مجاهد و رهبر فلسطيني محمد شحّاده

    نحوه ی استبصار مجاهد و رهبر فلسطيني ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۲۲

  • زندگی نامه مختصر مستبصر شهید مصری شهید شیخ حسن شهاته

    زندگی نامه مختصر مستبصر شهید مصری شهید ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۲۲

  • تنها گفتگوی تفصیلی با شهید حسن شحاته

    تنها گفتگوی تفصیلی با شهید حسن شحاته

    ۱۳۹۳-۰۵-۲۱

  • برگزاری یاد‌بود شهید «مالکوم شباز» در نمایشگاه قرآن/ حضور آخوند چینی

    برگزاری یاد‌بود شهید «مالکوم شباز» در نمایشگاه ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۲۱

  • رجبی دوانی: خون شهید حسن شحاته گریبان دولت مصر را گرفته است

    رجبی دوانی: خون شهید حسن شحاته گریبان ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۲۱

  • مصاحبه با مستبصر ژاپنی خانم « کونیکو یامامورا » مادر شهید بابایی

    مصاحبه با مستبصر ژاپنی خانم « کونیکو ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۸

  • مستبصر شهید بایرام دردی (مصطفی کریمی) از دیار ترکمانان

    مستبصر شهید بایرام دردی (مصطفی کریمی) از ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۸

  • امیرالمومنین(ع) مفتاح التوحید است

    امیرالمومنین(ع) مفتاح التوحید است

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۶

  • مروری بر فعالیت منجر به شهادت مستبصر حسن شهاته

    مروری بر فعالیت منجر به شهادت مستبصر ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۵

  • من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی جبهه می‌شوم

    من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی ...

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۵

  • سرگذشت شهید سعید چندانی

    سرگذشت شهید سعید چندانی

    ۱۳۹۳-۰۴-۰۸

3 نظر

  1. اهورا
    ۱۳۹۶-۰۲-۰۶ در ۱۰:۰۸

    خداوند روح این شهید عزیز را با امامان علیهم السلام محشور بفرماید انشاالله

    پاسخ
  2. علی
    ۱۳۹۶-۰۶-۳۰ در ۰۴:۰۷

    خداوند مهربان او را با امام حسن مجتبی محشور کند.
    برای شادی روح پاکش فاتحه و صلوات

    پاسخ
  3. شابادی
    ۱۳۹۶-۰۹-۱۲ در ۱۶:۴۸

    الله با اولیاء الله محشورش کند

    پاسخ

یک نظر بدهید

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

ابزارکی وجود ندارد

*
  • rss
نسخه عربی | نسخه اردو | نسخه انگلیسی
© Copyright ( 2013 - 2021 ) | حق نشر محفوظ است. بومی شده توسط بچه های فنی | اکیپ استبصار فارسی estebsar.ir
پایگاه مردم نهاد استبصار فارسی


            رجوع به صفحه مادر