پست بعدی
پست قبلی
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی استبصار، غلامرضا ریگی مستبصر بلوچ و رزمنده سالهای دفاع مقدس، در گفتگویی اختصاصی دلایل گرویدن خود به تشیع را اینگونه شرح داد.
اینجانب غلامرضا ریگی ساکن خاش، متولد ۱۳۴۰ با مدرک کارشناسی ارشد هستم.
چه سالی شیعه شدید؟
در سال ۱۳۶۱ و در جبهههای نبرد حق علیه باطل
چه اتفاقی افتاد که به مکتب اهل بیت پیوستید؟
قبل از انقلاب در منطقه ما مسجد شیعیان وجود داشت. من به واسطه ارتباط با برخی از شیعیان با اهلبیت آشنا بودم و به ایشان علاقه داشتم. آنها همکلاسیهای من بودند و محبت و احترام زیادی به من داشتند، که البته بعدا برخی از آنها شهید شدند.
روحانی مسجد در روشنگری برای اهل سنت نقش بهسزایی داشت. میدانست که عمده آنها گرایش و محبت به امام حسین علیه السلام دارند. گرچه تعصب و خفقان در منطقه ما زیاد بود ولی ایشان روی مردم کار میکرد و نسبت به مکتب اهلبیت آگاهی میداد. من در مجالس مسجد و عزاداریها شرکت میکردم و در زمان جنگ به عنوان سرباز با دوستان در جبهه شرکت داشتم. در همان فضای جبهه نیز هدایت شدم و به جمع شیعیان پیوستم. البته این مسئله در منطقه ما سروصدای زیادی به پا کرد که یک نفر اهل سنت خوابی دیده و شیعه شده است.
چه خوابی دیدید؟
قبل از عملیات آزادسازی بستان در اهواز مراسم عزاداری برپا بود. آقای آهنگران هم آمده بود و نوحه میخواند. چند شب قبل از آغاز عملیات بود. در آن مراسم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم، خیلی سینه میزدم و ناگهان از حال رفتم. ولی وقتی دکتر بالای سرم آمد و مرا معاینه کرد، تشخیص داد که بنده تمام کردم، و اعلام کردند که یک نفر فوت کرده است.
در آن حالت من در عالم دیگری بودم. صحرایی پر از دود و خون میدیدم و همه جا جنازه افتاده بود. دیدم جایی را آتش زدهاند که مثل چادر و خیمه بود. همه جا پر از دود بود. ابتدا نمیدانستم قضیه چیست. بعد حرف دوستان را در مورد کربلا به یاد آوردم. احتمالا آنجا کربلا بود، سرم را پایین انداختم و شروع کردم به گریه کردن. شخصی آمد کنارم و گفت چرا اینجا نشستی و گریه میکنی؟ گفتم اینجا احتمالا یکی از ائمه را شهید و خانوادهاش را اسیر کردهاند. آن شخص گفت اگر به این دلیل گریه میکنی و امام را دوست داری نمازت را به شکل صحیح بخوان – نماز تشیع را بخوان- به او گفتم چه کنم؟ او مشخصات امام خمینی را داد و گفت اگر واقعا ما را دوست داری صحبتهای او را گوش بده و انجام بده تا در آن دنیا به فکر تو باشیم. ناگهان چشمم را باز کردم و دیدم درون تابوت هستم و نزدیک صبح است. بلند فریاد زدم و مردم جمع شدند و مرا بیرون آوردند. گفتند چه شده است؟ جواب دادم چیزی را دیدم که نمیتوانم به شما بگویم. به همراه فرماندهمان نزد امام جمعه اهواز رفتیم. ایشان فرمودند بله اینها مشخصات امام خمینی است.
همراه شهید امیرمعزّ به تهران رفتیم. در منزل امام در جماران سید احمد آقا و برخی از سران مملکتی حاضر بودند. نزد امام رفتم و جریان خوابم را تعریف کردم. ایشان گفتند امام حسین تو را هدایت کرده است. بعد از آن ماجرا دیگر به قطعیت رسیده بودم و دیگر سوال و تحقیقی در ذهنم نبود و بدون چون و چرا تشیع را قبول کردم.
واکنش خانواده شما چه بود؟
خانوادهام از ارث محرومم کردند و هیچ رفت و آمدی نداشتیم. بعد هم در خانه ما نارنجک انداختند و فرزندم کشته شد، و سه ماه بعد هم همسرم به خاطر داغ فرزند از دنیا رفت.
توصیه شما به اهل سنت چیست ؟
توصیه من به اهل سنت این است که حقیقت را پیدا کنند. منابع تشیع را نیز بخوانند. با برادران اهل تشیع رفتوآمد داشته باشند و آخرت خود را به وهابیت و سلفیت نفروشند. اهلبیت علیه السلام را از دست ندهند، مظلومیت اهلبیت را بفهمند. برخی سران وهابیت در منطقه ما با داعش و عربستان همکاری میکنند. واقعیت را درک کنید همان طوری که خود مولویها و بزرگان سنی میدانند حق با اهل بیت علیهم السلام است.
۱۴۰۰-۰۴-۱۳
۱۴۰۰-۰۳-۱۶
۱۴۰۰-۰۲-۰۹
۱۴۰۰-۰۱-۲۶
۱۴۰۰-۰۱-۱۳
۱۴۰۰-۰۱-۰۵
۱۳۹۹-۱۲-۲۱
۱۳۹۹-۱۲-۱۱
۱۳۹۹-۱۲-۰۷
۱۳۹۹-۱۲-۰۱
۱۳۹۹-۱۱-۲۸
۱۳۹۹-۱۱-۱۱
۱۳۹۹-۱۱-۰۸
۱۳۹۹-۱۱-۰۷
۱۳۹۹-۱۰-۲۱
۱۳۹۹-۰۹-۲۰
۱۳۹۹-۰۹-۱۶
۱۳۹۹-۰۹-۰۴
۱۳۹۹-۰۸-۲۲
۱۳۹۹-۰۷-۰۶
۱۳۹۹-۰۵-۳۱
۱۳۹۹-۰۴-۲۶
۱۳۹۹-۰۱-۱۹
۱۳۹۳-۰۶-۱۸
۱۳۹۳-۰۴-۰۴
ابزارکی وجود ندارد
*