پست بعدی
پست قبلی
جوان سنندجی : هیئت امام حسین (علیه السلام) دنیایم را عوض کرد
گفتاری در باب تقیه
اگر چه این روزها به برکت نظام جمهوری اسلامی دیگر خیلی با مسالهی «تقیه» برخوردی نداریم اما وقتی مستبصر یا تازه مسلمان باشی دیگر دغدغه هر روزت تقیه است.
هر روز با خود فکر میکنی چگونه و کجا نماز بخوانی که پدرت نفهمد؟! گوشت حلال کجا پیدا کنی و یا اصلا حجابت را چگونه رعایت کنی؟!
همه و همه بخشی از دغدغههای یک مستبصر است. حال میخواهیم در سالگرد یادبود سلمان فارسی، مقداد و عماریاسر به سراغ این دغدغهها برویم و ببینیم این رهیافتگان ابتدایی چگونه با این مساله دست و پنجه نرم کردهاند؟!
آن زمان که هنوز اسلام آن قدرت و شوکت را نیافته بود، عمار، پدرش یاسر و مادرش سمیه تحت شکنجهی شدید مشرکان قرار گرفتند. مشرکان گفتند تا زمانی که به محمد (ص) توهین نکنید دست از سر شما بر نمیداریم. سمیه و یاسر که پیر و ناتوان بودند زیر شکنجه جان دادند اما عمار که جوان بود زنده ماند و دست آخر مجبور به ناسزاگویی شد.
اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى عمار را محكوم كردند و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده است.
اما پيامبر مهربانیها فرمود: چنين نيست من عمار را به خوبى مىشناسم. تمام وجود عمار مملو از ایمان است. اصلا ايمان با گوشت و خون او آميخته است. چيزى نگذشت كه عمار گريهكنان به خدمت رسول خدا آمد.
پيامبر فرمود: مگر چه شده عمار؟
عرض كرد اى رسول خدا! بسيار خراب کردم! دست از سرم بر نداشتند تا نسبت به شما جسارت كردم و از بتهاى آنها به نيكى ياد کردم!
حضرت با دست مباركشان اشك از چشمان عمار پاك کردند و فرمودند: اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آنچه مىخواهند بگو و جان خود را از خطر رهايى بخش! در این زمان بود که آیه نازل شد و بر این کار عمار صحّه نهاد.
و این شد که تقیه در میان مسلمین تبدیل به فرهنگی جاری شد.
برویم سراغ میثم تمار، یار با وفای امیرمومنان، كه روزی حضرت او را خواست و فرمود:
_ ميثم! اگر روزی عبيداللَّه بن زياد از تو بخواهد كه از من برائت بجويى چه میکنی؟!
_ به خدا قسم از شما برائت نخواهم جست!
_ در اين هنگام تو را مىكشد و تو را به دار مىآويزد.
_ آقا! صبر مىكنم اين در راه خدا چيزى نيست.
_ ميثم! در آن هنگام با من هستى و در كنار من هستى.
راه حل چیست؟! تقیه کردن یا حق را گفتن به هر قیمتی؟! کدام مسیر مورد رضایت اهل بیت (ع) است؟!
تقيّه گاهى براى حفظ معصوم و براى حفظ مؤمنين و براى حفظ امر ولايت مطرح مىشود و گاهى براى حفظ نفس.
در رابطه با حفظ نفس شخص بايد شرايط را در نظر بگيرد كه رفتن او و يا ماندنش كدام مؤثرتر است؟!
بايد عاملها را در نظر بگيرد كه خستگى از زندگى و بىظرفيتى در برابر شدايد است يا عشق به ولايت و تكليف ؟!
اما آنجا كه تو با فريادت ولىّ را به رنج مىاندازى و مؤمنين ديگر را لو مىدهى و اسرار را فاش مىكنى، با آنجا كه تو با صراحت روشن فريادت حق را مطرح مىكنى و همچون پرچمى بر صليب، ولايت را نشان مىدهى و ضحاكها و حجاجها و ابن زيادها را در روحيهها مىشكنى، يكسان نيست.
در اين مرحله است كه تو بايد نه تنها خودت كه ديگران را هم در نظر بگيرى. اگر فسادى ديگر در كار نباشد و اسرارى فاش نشود و نهضت تهديد نگردد، تو آزادى كه چگونه انتخاب كنى كه اگر ميثم باشى و پرچم سرخ رنگ ولايت بر صليب، همراه على هستى و اگر ياسر باشى و تفتيدهى آفتاب جزيره، در كنار رسولى.
آنچه ميثم را از تقيّه جدا كرد و از راه نزديك به جوار على رساند، همين نيّت و همين دفاع از ولايت در هنگام اختناق است در حالى كه ميثم براى ولىّ عصرش درگيرى و رنجى نمىآفريند.
منابع:
– تفسیر نمونه ذیل آیه ۱۱۱ سوره نحل
– کتاب درسهايى از انقلاب (تقيه)، صفحه ۶۰
۱۴۰۰-۰۲-۰۹
۱۴۰۰-۰۱-۲۶
۱۴۰۰-۰۱-۱۳
۱۴۰۰-۰۱-۰۵
۱۳۹۹-۱۲-۲۱
۱۳۹۹-۱۲-۱۱
۱۳۹۹-۱۲-۰۷
۱۳۹۹-۱۲-۰۱
۱۳۹۹-۱۱-۲۸
۱۳۹۹-۱۱-۱۱
۱۳۹۹-۱۱-۰۸
۱۳۹۹-۱۱-۰۷
۱۳۹۹-۱۰-۲۱
۱۳۹۹-۰۹-۲۰
۱۳۹۹-۰۹-۱۶
۱۳۹۹-۰۹-۱۰
۱۳۹۹-۰۹-۰۴
۱۳۹۹-۰۸-۲۲
۱۳۹۹-۰۵-۳۱
۱۳۹۹-۰۴-۲۶
۱۳۹۹-۰۱-۱۹
ابزارکی وجود ندارد
*