پنجشنبه , ۲۶ فروردین ۱۴۰۰
  • صفحه نخست
  • پیوندها
  • درباره ما
  فارسی      العربية      اردو       English 

پایگاه اطلاع رسانی رهیافتگان به مکتب اهل بیت علیهم السلام

  • گزارش‏‏
  • رهیافتگان
    • رهیافتگان ایرانی
    • رهیافتگان خارجی
    • رهیافتگان شهید
  • پرسش و پاسخ
    • پاسخ به شبهات
  • سرگذشت
  • نگارخانه
    • صوت
    • فیلم
    • عکس
  • کتابخانه
    • دانلود کتاب
    • معرفی کتاب
  • مصاحبه
  • معارف اسلامی
    • عقائد
    • اخلاق
    • مهدویت
    • احکام و عبادات
  • مقاله و تحلیل
  • محصولات
سر خط خبرها
  • ویژه برنامه قرآنی «یک آیه یک جزء» به مناسبت ماه مبارک رمضان
  • گفتگو با حجت الاسلام حیدر یوسف، مستبصر اندونزیایی
  • مفسر اصلی قرآن پیامبر و اهل بیت هستند/ گفتگو با اراز گلدی نیک‌فرجام، مستبصر ترکمن
  • اهل‌بیت و کودکان
  • بعثت پیامبر اسلام پایان بت‌پرستی
  • آیه‌ای در شأن امیرالمومنین در لیلة المَبیت
  • زلال احکام
  • پست بعدی

    زینب تازه مسلمان مسیحی با دینی مواجه شده بودم که دارای عقایدی کاملا منطقی،زیبا، عادلانه و معجزه آسا بود

  • پست قبلی

    فاطمه اتسوکو هوشینو مستبصر ژاپنی: من متوجه بودم که نظر دیگران درباره حجاب مهم نیست + فیلم

شما اینجائید:خانه » رهیافتگان » محمد الهی زاده: مستبصر بلوچ: امام رضا (ع) مرا خالص کرد و تحویل خواهرشان داد

محمد الهی زاده: مستبصر بلوچ: امام رضا (ع) مرا خالص کرد و تحویل خواهرشان داد

تاریخ ارسال: ۱۳۹۹-۰۴-۱۲ در رهیافتگان, رهیافتگان ایرانی, سرگذشت ۰

به گزارش پايگاه اطلاع رسانی استبصار، من محمد الهی زاده از سیستان و بلوچستان، شهرستان نیک شهر، شهر بنت، فرهنگی آموزش و پرورش و کارشناس اقامه نماز و قرآن و عترت هستم، از سال ۱۳۸۷ شیعه شده ام و در سال ۱۳۹۲ در سالروز میلاد امام زمان (عج) تشیعم را علنی کرده ام.

*اردوی مشهد

– در سال ۱۳۸۳ دانش آموزان سوم دبیرستانی منطقه سیستان و بلوچستان را برای یک اردوی زیارتی و سیاحتی مشهد الرضا علیه السلام می بردند. در آن اردو دو گروه شرکت کرده بودند، عده ای جزء اهل سنت بودند که من جزء اهل سنت بودم و گروهی دیگر برادران اهل تشیع بودند.

در این اردو روحانی و امام جماعتی داشتیم که اهل گلستان بود و بچه های تشیع نیز امام جماعتی به نام آقای اکبری داشتند که اهل مشهد بود. آقای اکبری که روحانی گروه تشیع بود بعد از نماز می ماند و صحبت می کرد، صحبت های ایشان برای ما قابل قبول نبود و ما می خواستیم که ایشان را به اصطلاح دست بندازیم و اذیت کنیم من از خانواده ای مذهبی بودم و اطلاعات مذهبی ام خیلی خوب بود و در مورد مسائل مذهبی با ایشان بحث می کردم.

*اذیت روحانی شیعه

با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم که به اتاق این روحانی شیعه برویم و آنجا کمی بحث کنیم و اذیتش بکنیم ما ناهار خورده بودیم و به اتاق ایشان رفتیم، من می خواستم که دوستم ابتدا به اتاق حاج آقا برود، با دوستم حتی قرعه کشی کردیم، ولی او من را به سمت اتاق پرت کرد و من یک دفعه خودم را در داخل اتاق حاج آقا دیدم و او فرار کرد، من ماندم و جناب آقای اکبری بزرگوار، ایشان با تمام متانت و بزرگواری با من برخورد کرد و بعد از سلام و علیک من را کنار خود نشاند و دیگر آن سوالاتی که می خواستم بپرسم و ایشان را اذیت کنم هیچ کدام اتفاق نیفتاد.

 بعد از احوال پرسی ایشان پرسید که چرا اینجا آمدی؟ من گفتم که می خواستم شما را ببینم و از شما تشکر کنم، بعد از صحبت هایتان خجالت کشیدم که در میان جمع، یک بچه اهل سنت با یک روحانی اهل شیعه صحبت کند بخاطر اینکه فکر می کردم شیعیان دشمن اهل سنت هستند.

*تغییر دیدگاه

 طوری تشیع را به ما معرفی کرده بودند که ما فکر می کردیم شیعه ها کافر هستند و ما اینطور می گفتیم که چون شیعیان با بزرگان اهل سنت و صحابه دشمنی دارند و مخالف هستند، پس هیچ کدامشان مسلمان نبوده و کافر هستند؛ ما به یه کافر دیگر نمی توانیم سلام و علیک گرم و رفت و آمد داشته باشیم، با همین ذهنیت به اتاق آقای اکبری رفتم ولی همه چیز عوض شد و من همه این افکار را فراموش کردم و با ایشان گرم صحبت شدم. بعد از آن روز، دیگر جذب اخلاق ایشان شدم.

محل اسکان ما باغی بسیار خوب و بزرگ و با انواع درختان میوه در نزدیکی شاندیز بود، قبر واقف آن باغ نیز آنجا بود، ایشان به من گفت اگر ناراحت نمی شوی سر قبر واقف برویم و فاتحه برای ایشان بفرستیم؟ گفتم هیچ اشکالی ندارد، نه اینکه اشکال نداشت! من قبلا این کار برایم خیلی اشکال داشت ولی اصلاً به ذهنم نیامد که من یه بچه مذهبی ام، پدرم را تمام شهر می شناسند و ما در فامیل به عنوان بزرگ خانواده بودیم، ما رفتن سر قبر را شرک و حرام می دانستیم ولی من با این حال همراه ایشان سر قبر رفتم و فاتحه فرستادم.

*ورود به حرم رضوی

روزی به من گفت که ما به همراه بچه های اهل سنت و شیعه می خواهیم به حرم برویم، شما اگر می خواهی هر جایی که رفتم کنار من باش تا با هم برویم، آن روز عصر هم که به حرم حضرت رضا علیه السلام رفتیم آنجا در ورودی صحن حرم یک دسته عزاداری تشکیل شده بود و داشتند سینه می زدند و بچه های اهل سنت دو نفره، سه نفره پراکنده شدند و رفتند، تعدادی از بچه های تشیع به دسته ملحق شدند و تعدادی شان نیز رفتند. حاج آقای اکبری به من گفت که من می خواهم بروم سینه بزنم، شما چند دقیقه اینجا صبر کن من می روم و بر می گردم بعد با هم داخل حرم می شویم و ضریح را می بینیم، گفتم باشه و اشکالی ندارد، حاج آقا اکبری مدام چشمش به من بود، حاج آقا که رفت به صورت دایره وار دور می زند و هر مرتبه که دور می زدند من به دسته نزدیک تر می شدم، نه اینکه اینها را خودم بگویم، خود حاج آقا به من گفت که من تمام حرکات و حالات شما را آنجا می دیدم و مشاهده می کردم، ناخودآگاه به دسته نزدیک تر می شدم _این را بعد از اینکه شیعه شدم برای مادرم توضیح می دادم و تشریح می کردم ایشان خیلی گریه می کرد و الان مادرم محب اهل بیت علیهم السلام است_ من قدم به قدم جلو می رفتم تا اینکه کلاً وارد آن دسته عزاداری شدم و همراه آن عزاداران و سینه زنان و محبین اهل بیت علیهم السلام شروع به سینه زدن کردم، ما اصلاً تلویزیون نداشتیم که سینه زدن و عزاداری محرم و زمان های دیگر را ببینیم، ما یک همسایه داشتیم که تلویزیون داشتند و آنها هم زمان هایی که مراسم بود نمی گذاشتند که آن مراسمات از تلویزیون پخش شود ولی ما کم و بیش از تلویزیون می دیدیم و همه می گفتند که این کار حرام و گناه و شرک است، نفاق و کفر است ولی آن نعمتی که حضرت امام رضا علیه السلام به ما داد این بود که ما را پیش خودشان دعوت کردند.

*جذب دسته عزاداران

برای اولین بار به شکل ناخواسته به جمع عزاداران رفتم و سینه می زدم و گریه می کردم. من چیز دیگری یادم نیست فقط خودم را دیدم که بغل حاج آقای اکبری که به دیوار تکیه داده بود هستم و به شدت دارم گریه می کنم و خودم را اصلا نمی توانستم کنترل کنم.  هر موقع که یاد آن اتفاق که نه، یاد آن نعمت بزرگی که خداوند در آن لحظه و ساعت به من عنایت کرده واقعا کل زندگی، وجود و هستی ام و کل زندگی خانوادگی ام را فدای آن یک لحظه می بینم، اینکه الان در شهر مقدس قم می آیم همه را مدیون آن لحظه می دونم.

بعد از این ماجرا که من خودم را دوباره یافتم و بعد از اینکه آرام شدم، حاج آقای اکبری به من گفت همین جا بشین، من داخل حرم می روم و ضریح را از نزدیک ببینم و دعایی بکنم بعد بر می گردم تا با هم بیرون برویم و در بازار قدمی بزنیم. گفتم حاج آقا من می خواهم هر کجا که می روید بیایم، من تا حالا ضریح را ندیده ام و می خواهم برای اولین بار ضریح را ببینم، از دور که ضریح را دیدم اشک در چشمانم جمع شد، نمی توانستم جلوتر بروم، انگار شرمم می شد و خودم را در یک گودال گناه و لجن دیده بودم، انگار وجودم پر از لجن بود و به یک جای مقدس می خواستم پا بگذارم، من چطور وقتی پر از گناه هستم وارد اینجا شوم، در صورتی که ما قبلا در مکتب خودمان مسجد می رفتیم، نماز می خواندیم، قرآن می خواندیم، ولی تا حالا همچین حالی به من دست نداده بود، برای اولین بار جایگاهی به این عظمت را جلوی چشم خودم می دیدم.

*مضجع رضوی

 با اصرار آقای اکبری به ضریح نزدیک شدیم، من از حاج آقای اکبری جدا شدم و با اینکه خیلی اطراف ضریح شلوغ بود خودم را به ضریح رساندم و به ضریح چنگ زدم، آنجا دعا کردم و گفتم خدایا به حق امام رضا علیه السلام و اولیاء ات که مورد احترام تو هستند اگر این حق است ما را به حق برسان و اگر نیست ما را از شر آن نجات بده. حاج آقای اکبری زیارتشان تمام شده بود ولی من با یک شور و اشتیاق و کشش و جذبه خاصی آنجا بودم نمی خواستم هیچگاه از ضریح جدا شوم و من را به منبع لایزال الهی نزدیک می کرد، وجود دنیایی من می خواست از آنجا جدا شود ولی آن بُعد روحانی هیچگاه نخواست من را از آنجا جدا بکند. از حرم بیرون آمدیم، روز بعد قرار بود که به شهر خودمان برگردیم، وقتی می خواستم از حاج آقای اکبری خداحافظی کنم خیلی گریه کردم، بسیار زیاد، طوری که دوستان تعجب کرده بودند که چطور الهی زاده این طور خداحافظی می کند و به این شدت گریه می کند! توی دل من چیز دیگری بود ولی بچه ها متوجه آن نشده بودند.

*جریان عجیب دانشگاه

 از آن سفر که برگشتیم، سال بعد که سال ۱۳۸۳ بود پیش دانشگاهی می رفتم و می بایست خودم را برای دانشگاه آماده می کردم، کنکور را دادم و قبول شدم، البته باید قبل از ورود به دانشگاه یک مصاحبه می دادم، ما حدود ۱۳ نفر بودیم که در آن سال برای دانشگاه قبول شده بودیم، همه زاهدان قبول شدند و من برای یزد قبول شدم اما بعد از مصاحبه من در اتفاقی نادر در رشته ای دیگر و برای قم مقدسه قبول شدم. هیچ کدام از دوستان به غیر از من متاسفانه توفیق این را پیدا نکردند به مکتب واقعی تشیع مشرف بشوند، من وقتی می خواستم از بچه ها خداحافظی بکنم می ترسیدم، زیرا اولین مرتبه بود که می خواستم از زاهدان خارج شوم و به شهر دیگری بیایم. من رشته علوم تربیتی در دانشگاه تربیت معلم آیت الله طالقانی قم قبول شده بودم و به قم آمدم.

*گزینش الهی

الان به آن موقع که فکر می کنم، می بینم که آقا امام رضا علیه السلام ما را شستشو داده بود، سیقل داده بود، خالص کرده بود، مخلص کرده بود و تحویل خواهر بزرگوارشان حضرت معصومه سلام الله علیها داده بود، زیرا اگر اینطور نبود من همان یزد قبول شده بودم زیرا ۹۵ درصد قبولی قبل از مصاحبه بود، خیلی بعید بود که بعد از مصاحبه کسی که یه رشته و شهر دیگر قبول شده به شهر دیگر و رشته دیگری منتقل شود، ولی این برای من اتفاق افتاد.

 وقتی که ثبت نام کردم و برگشتم تا برای شروع سال تحصیلی آماده شوم، همه در شهرستان من را مسخره می کردند و می گفتند که شهر روحانی ها قبول شدی، آنجا همه آخوند و شیعه هستند و اذیتت می کنند، من با توجه به اینکه قبلاً حاج آقای اکبری را دیده بودم، نه تنها این مشکلات را نداشتم بلکه با اساتید آشنا شدم و رابطه گرمی با هم داشتیم و دیدار با مراجع داشتم. از بین مستبصرینی می شناسم فکر کنم فقط من باشم که توانسته باشه به دستان مبارک آیت الله لنکرانی بوسه زده باشد.

*شروع تحقیقات

من دو سال که با این بزرگواران رفت و آمد داشتم در واقع باعث شده بود آن قبحی که اهل سنت به تشیع داشتند که به اصطلاح شیعه بودن شرک است و شیعیان کافر هستند و … از بین برود. من از سال ۱۳۸۵ به شکل گسترده تحقیقاتم را شروع کردم و کتاب می خواندم، از حاج آقایی که معاون آموزشی تربیت معلم بود کمک می گرفتم، از استاد معارفم کمک می گرفتم، من با اطلاعاتی جدید روبرو شدم، البته نه به این معنا که تسلیم محض باشم، به این معنا که من با این بزرگواران رفاقت داشتم و این بزرگواران نیز از هیچ مطلبی از من دریغ نمی کردند. با صحبت های آن ها، اخلاقشان، رفتار و منش، خوی و خصلت مکتب اهل بیت آشنا شدم، ولی گذشته از اینها تحقیق هم می کردم و کتاب های بسیاری را نیز خواندم.

*کتاب که مشکل ایجاد نمی کند

-تاثیرگذارترین کتاب «آنگاه هدایت شدم» دکتر تیجانی بود که من در همان خوابگاهی که بودم دیدم و مطالعه کردم، با چشمانم دیده بودم که این کتاب را بچه هایی که اهل تسنن بودند در سطل زباله پرت می کردند! برای من هم شاید قابل قبول نبود که کتاب آنگاه هدایت شدم دکتر تیجانی را بخوانم، ولی قبل از آن، با سرپرست خوابگاه برای غذا خوردن که می رفتیم به من گفت بیا یه لحظه چیزی را بهت نشان بدم، در اتاق سرپرستی رفتیم، به من گفت که این کتاب ها را ببین برایت آشنا هستند؟ دیدم مثلاً کتاب صحیح بخاری هست، کتاب مسلم هست، حتی کتاب فضائل اعمال، کتابی که تمام حدیث های ابوهریره را که همه ساختگی و دروغ است و هیچ سندی ندارد را دارد.

سرپرست خوابگاه گفت ببین من شیعه هستم، حوزوی هم هستم، ولی کتاب های شما برای من مقدس هستند و آنها را نیز می خوانم، کتاب که مشکل ایجاد نمی کند، اگر قرار به سنی شدن بود من با خواندن این کتاب ها باید سنی می شدم. گفت پس هر کدام از این بچه ها می توانند کتاب های مذهب تشیع را بخوانند و اطلاعاتشان بیشتر شود.

 این نکته را خودم به برادران اهل سنت عرض می کنم، چه اشکالی دارد که همه کتاب های اهل تشیع که نه ولی آن کتاب هایی که اطلاعات شان را بالا می برد را مطالعه کنند، اصلاً لازم نیست حقانیت اهل سنت یا تشیع را بررسی کنند، اصلاً بگویند اهل سنت بر حق است ولی خب ممکن است که اهل تشیع به آن ها مراجعه کنند، خب با احکام و آداب اولیه آن ها آشنایی داشته باشند، پس لازم است کتاب های اهل تشیع را نیز بخوانند، من این را قول می دهم که اگر دست به کتب اهل تشیع بزنند هیچ گاه کافر و مشرک نمی شوند، در صورتی که اطلاعات تان بالا می رود و کسب علم می کنید.

* آنگاه که هدایت شدم

 من از زمانی که تعصب را از خودم دور کردم، تعصب جاهلیت، تعصب نادانی، تعصب ناآگاهی از دین خدا و از مکتب حقیقی رسول خدا (ص)، از زمانی که این جاهلیت را کنار گذاشتم، به خودم قول دادم که کتاب های شیعه را بخوانم. از دید من اصلاً تشیع باطل بود و حق برای من اهل سنت بوده، به خودم گفتم کتاب های خودمان را که می خوانم، حالا باطل را هم می خوانم، ببینم برادران تشیع ما چه عقایدی دارند، چه آیین و چه روشی دارند، از همان کتاب «آنگاه هدایت شدم» شروع کردم، گفتم یا قبول می کنم یا رد می کنم. و بعد از آن کتاب های دیگری نیز خواندم، از سال ۱۳۸۵ به صورت گسترده تحقیقاتم را به صورت گسترده شروع کردم، تحقیق کردم، تفحص کردم، با بزرگواران ارتباط داشتم و چند مرتبه خدمتشان آمدم، با حاج آقای برهانی در منزلشان صحبت کردم، در واقع مباحثه می کردیم، کم کم برایم مشخص شد در واقع آن چیزی که من به دنبالش می گشتم، آن انسانیت به صورت کلی، در مکتب حقیقی تشیع است و سال ۱۳۸۷ من به طور کامل عقاید اهل سنت را کنار گذاشتم، چون واقعاً درآن چیزی نبود که قلب و وجدان و روح من آن را قبول کند و مکتب حق اهل بیت علیهم السلام را با جان و دل قبول نکنم.

*برخورد هم شهری ها

– با آن دوستانی که در شهر خودمان هستند، هنوز رفاقت دارم و رابطه نزدیکی دارم. حتی امیر جماعت تبلیغی بنت –که جماعت تبلیغی گروهی خاص هستند و تفکر سلفیت را به صورت گسترده در منطقه تبلیغ می کنند- مدام با او صحبت می کردم، هر نوبت که از قم به شهر خودمان می رفتم برای آنها جالب بود و از وضع قم، علماء قم، چیزهایی که دیدم، شنیدم، مثلاً می پرسیدند که شیعیان چه می گویند و چه اعتقاداتی دارند نظر خودشان را می گفتند و مدام به من تاکید می کردند که هیچ ارتباط و هیچ برخوردی با علما و روحانیون اهل تشیع نداشته باشم. مطالبی هم که من از آن ها سوال می کردم متاسفانه برای آن جوابی نداشتند.

یکی از روزها در شهر خودمان به همراه یکی از دوستان صمیمی ام بودم عید غدیر بود و نذری می دادند، گفتم بیا بخوریم ایشان گفت که اصلاً به این ها نزدیک نشو و این ها حرام است! من گفتم نه بابا به هیچ وجه حرام نیست، چه اهل تسنن و چه تشیع درست کرده باشد، اینها نذری و مقدس است و خوردنش هیچ گناهی ندارد.

هر موقع هم که مطلبی را برای مولوی های خودمان بیان می کردم، نتنها جواب نداشتند بلکه می گفتند نباید با روحانی ها هم کلام شوی و مطالبی را هم که می شنوی نه خودت عمل کن و نه جایی بیان کن، زیرا بیان قضایای غدیر و اتفاقاتی که برای حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام افتاده است، کفر است، می پرسیدم چرا کفر است؟ می گفت چون اینها ساختگی تشیع است و هیچ کدام از این اتفاقات نیافتاده است و اگر برای دیگران بیان کنی، موجب انحراف آنها می شوی و اگر کسی منحرف شود تا ابد گناه آن پای شما نوشته می شود.

من می گفتم که شما چرا خودتان حاضر نمی شوید در مورد همین مطالبی که از زبان آنها می گویم تحقیق کنید؟ می گفت اینها اصلاً نیازی به تحقیق ندارد و ساختگی است و ما فقط واقعیات را می خوانیم و واقعیت اهل سنت است و دیگر نیازی نداریم که کتاب های دیگر بخوانیم و با آنها مناظره بکنیم، آنها شیطان هستند! ما که نمی توانیم با شیطان صحبت بکنیم.

*انتخاب تشّیع

– کتاب الغدیر را که می خواندم دیگر به حقیقت رسیدم و کل اسلام برای من شد غدیر، کل اسلام شد ولایت، کل وجود جهان اسلام، امامت و ولایت است و غیر از این نیست، گمان نمی کنم کسی که به حقیقت ولایت دست پیدا کند حتی یک لحظه فکری غیر از واقعیت ولایت اهل بیت علیهم السلام برایش باقی بماند. دیگر آن تصوّرات گذشته ام را که متأسفانه غلط و شرک آلود بود کنار گذاشتم، قدم گذاشتم در وادی معرفت، وادی حقیقت، وادی لایزال الهی که مکتب حق تشیع است، از آن موقع به بعد دیگر مکتب تشیع را با تمام وجود حس کردم و تسلیم اربابمان آقا امیرالمؤمنین علیه السلام شدم.

*از تقیه تا اعلام عمومی

-من از سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۳۹۱ در تقیه بودم و هیچ کس حتی خانواده ام اطلاع نداشتند که شیعه شده ام. یک عمر بدون ولایت زندگی می کردم و بدون ولایت عبادت می کردم، از سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۳۹۱ سخت ترین روزها و لحظاتی بود که من می بایست عقیده خودم را در جامعه اهل سنت پنهان بکنم، در صورتی که شیعه بودم و از سال ۱۳۹۱ دیگر تصمیم جدی گرفتم که به تمام اهل سنت و اهل جماعت اعلام کنم که من غلام علی علیه السلام هستم!

*مطلع شدن خانواده

-در خانواده حتی یک مرتبه هم نشده که به من بگویند این راهی که شما در پیش گرفتی اشتباه است، والده گرامی، خواهر و برادرانم هیچ کدام چیزی نگفتند، از همان روز اول حمایت کامل شدم، مثل اینکه برایشان آن ها الهام شده بود و اصلاً این موضوع غریب نبود، ما خانوادگی شیعه نبودیم ولی حب اهل بیت علیهم السلام را داشتیم، در تاسوعا و عاشورا ما نیز نذر می دادیم، شادی نمی کردیم، هر چه داشتیم نذر می کردیم، مرغی می کشتیم، قربانی می دادیم. بزرگترین حامیان من در زندگی و حتی الان، خانواده ام هستند.

* آینده

-تصمیم دارم که اگر خداوند توفیق بدهد و شامل عنایت اهل بیت علیهم السلام قرار گیرم، ان شاء الله در حوزه علمیه بتوانم طلبه شوم و دوره های طلبگی را بخوانم. در نظر دارم در شهرستان خودم برای گسترش مکتب و مذهبم کاری اساسی و ریشه ای انجام دهم، باید ابتدا امامان معصوم و اهل بیت علیهم السلام را به دانش آموزان سپس به عامه مردم و گروه های دیگر معرفی کنیم.

 بزرگ ترین برنامه و هدف من آشنا کردن مردم با اهل بیت علیهم السلام است که ان شاء الله در درجه اول منطقه خودمان و بعد جامعه اهل سنت را با اهل بیت علیهم السلام آشنا کنم، زمانی که ما مردم را با اهل بیت علیهم السلام آشنا کنیم آنها به صورت خودکار محب اهل بیت علیهم السلام می شوند و زمانی که محب اهل بیت علیهم السلام شوند از تفکر وهابیت و سلفیت فاصله می گیرند و این خود تشیع است.

*کلام آخر

– ابتدا از برادران شیعه می خواهم که من را در نماز و عباداتشان دعا کنند و از مسئولین می خواهم که از نهال نورس و نوپای استبصار حمایت کنند که ان شا الله رشد کند.

 توصیه ای هم به برادران مستبصر دارم که در اثر اذیت شدن ها، تهدیدها، مشکلات مالی و هر مشکلی که برایشان پیش می آید هیچ موقع مأیوس و ناامید نشوند، زیرا در پس هر سختی که برای انسان پیش می آید، آرامش و راحتی است و بعد از هر تاریکی، روشنایی است و آینده از آن تشیع هست. من به برادران مستبصر توصیه می کنم که چشم اندازشان ولایت و امامت باشد.

 آخرین توصیه ام هم به برادران اهل سنت است، بنده هم مدتی از عمرم را با مذهب آن ها زندگی کردم، الان خدا به من توفیق داده که مذهب و مکتب واقعی را پیدا کنم به برادران اهل سنت هم در کمال احترام می گویم آنها را دوست دارم چون هم لباس خودم هستند، به تمام خواهران و تمام برادرانم، به تمام پدران و مادران، بدون هیچگونه تعصب، توصیه می کنم که تحقیق و مطالعه کنند، نه اینکه مطالب را کورکورانه قبول کنند و دینشان تقلیدی باشد. و اگر کسی هم سنی است با تحقیق و تفحص و با علم به مذهب خود برسد نه اینکه کورکورانه به آیین و مکتبی که به او ارث رسیده است بسنده کند و یقیناً بدانند که دین بدون تحقیق هیچ پایه و اساسی ندارد. ان شاء الله که دیدشان باز و روشن شود و با این دید و تفکر جدید بتوانند راه و مسلکی را انتخاب کنند که آن مسلک بتواند آن ها را به خدا و پیغمبر و آل پیغمبر برساند.

اختصاصی استبصار www.estebsar.ir

تلگرام t.me/estebsar_ir ؛ ایتا  eitaa.com/Estebsar_ir

برچسبها
استبصاراسلام آوردهالهی زادهامام رضاتازه مسلمانتازه مسلمان شدهتشيعحرمدانشجودانشگاهره يافتگانره يافتهرهيافتگانرهيافتهروحانیزیارتشهادتینشيعهشيعه شدگانشيعيانشیعه شدمستبصرمستبصرانمستبصرونمستبصرينمسلمانمسلمان شدمشهد
tweet
فاطمه اتسوکو هوشینو مستبصر ژاپنی: من متوجه بودم که نظر دیگران درباره حجاب مهم نیست + فیلم
زینب تازه مسلمان مسیحی با دینی مواجه شده بودم که دارای عقایدی کاملا منطقی،زیبا، عادلانه و معجزه آسا بود

مطالب مرتبط

  • مهرداد رئیسی مستبصر بلوچ از ماجرای استبصار خود می‌گوید

    مهرداد رئیسی مستبصر بلوچ از ماجرای استبصار ...

    ۱۳۹۹-۱۱-۲۸

  • با تعصب قصد داشتم شیعیان را محکوم نمایم.

    با تعصب قصد داشتم شیعیان را محکوم ...

    ۱۳۹۹-۱۱-۲۳

  • دانلود سومین نشریه مستبصرین و رهیافتگان ایرانی+pdf

    دانلود سومین نشریه مستبصرین و رهیافتگان ایرانی+pdf

    ۱۳۹۹-۰۹-۱۴

  • آن دست  نجات بخش

    آن دست نجات بخش

    ۱۳۹۹-۰۸-۰۶

  • در حرم قول دادم شیعه شوم

    در حرم قول دادم شیعه شوم

    ۱۳۹۹-۰۷-۲۶

  • خاطرات اربعین: بانویی از امریکا +فیلم

    خاطرات اربعین: بانویی از امریکا +فیلم

    ۱۳۹۹-۰۷-۱۶

  • خاطرات شیعه شدن وسیم رضا/ شیعه شدنم را از محرم دارم

    خاطرات شیعه شدن وسیم رضا/ شیعه شدنم ...

    ۱۳۹۹-۰۶-۱۵

  • مستند ساکنین سرزمین کسوف، افشاگری های مستبصر رهایافته از بهائیت

    مستند ساکنین سرزمین کسوف، افشاگری های مستبصر ...

    ۱۳۹۹-۰۵-۲۰

  • یک بیوَتَن حقیقی! شهید مستبصر کمال کورسل

    یک بیوَتَن حقیقی! شهید مستبصر کمال کورسل

    ۱۳۹۹-۰۵-۰۶

  • فاطمه اتسوکو هوشینو مستبصر ژاپنی: من متوجه بودم که نظر دیگران درباره حجاب مهم نیست + فیلم

    فاطمه اتسوکو هوشینو مستبصر ژاپنی: من متوجه ...

    ۱۳۹۹-۰۴-۰۶

  • دانلود فایل دومین نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی + pdf

    دانلود فایل دومین نشریه تخصصی مستبصرین و ...

    ۱۳۹۹-۰۳-۳۱

  • سریا: قرآن را خواندم، به پدرم گفتم می خواهم مسلمان شوم

    سریا: قرآن را خواندم، به پدرم گفتم ...

    ۱۳۹۹-۰۳-۲۰

  • سخنان مستبصر استرالیایی خانم کریستین جیمز، در مورد عاشورا + فیلم

    سخنان مستبصر استرالیایی خانم کریستین جیمز، در ...

    ۱۳۹۹-۰۳-۱۸

  • باطن شیعه به معنای مقاومت در برابر طاغوت، بی‌عدالتی و ظلم است

    باطن شیعه به معنای مقاومت در برابر ...

    ۱۳۹۹-۰۳-۱۳

  • از طریق کتاب های ترجمه شده به انگلیسی با سیره نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) آشنا شدم

    از طریق کتاب های ترجمه شده به ...

    ۱۳۹۹-۰۲-۲۸

  • گفتگوی جذاب با میخائیل سیمانوف تازه مسلمان شده روس + فیلم

    گفتگوی جذاب با میخائیل سیمانوف تازه مسلمان ...

    ۱۳۹۹-۰۲-۱۱

  • مراسم عقد تازه مسلمان آلمانی با دختر ایرانی در حرم شاه عبدالعظیم

    مراسم عقد تازه مسلمان آلمانی با دختر ...

    ۱۳۹۹-۰۲-۰۷

  • همایش نکوداشت مستبصر مرحوم پرفسور «یحیی علوی (کریستین بونو)»

    همایش نکوداشت مستبصر مرحوم پرفسور «یحیی علوی ...

    ۱۳۹۹-۰۲-۰۴

  • کلیپ: تشرف دو پژوهشگر روس به دین مبین اسلام

    کلیپ: تشرف دو پژوهشگر روس به دین ...

    ۱۳۹۹-۰۲-۰۲

  • در ۱۷ سالگی مسلمان شدم و مذهب شیعه را انتخاب کردم

    در ۱۷ سالگی مسلمان شدم و مذهب ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۳۱

  • تازه‌مسلمان آمریکایی: اولین برخوردم با قرآن مسیر زندگی‌ام را تغییر داد

    تازه‌مسلمان آمریکایی: اولین برخوردم با قرآن مسیر ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۲۹

  • پروفسور بنو فرانسوی: یک شوک لازمه حرکت به سمت حرکت است + فیلم

    پروفسور بنو فرانسوی: یک شوک لازمه حرکت ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۲۷

  • تشرف بانوی روسی به دین اسلام در جامعه‌الزهرا(س) قم

    تشرف بانوی روسی به دین اسلام در ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۱۹

  • جوان آمریکایی: پس از مطالعات دیدم شیعه صحیح ‌تر است و شیعه شدم

    جوان آمریکایی: پس از مطالعات دیدم شیعه ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۱۷

  • وقتی یک مسیحی مسلمان می شود! + فیلم

    وقتی یک مسیحی مسلمان می شود! + ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۱۵

  • مستبصر برزیلی: با انجام دستورات دین به خداوند نزدیک تر می‎شویم

    مستبصر برزیلی: با انجام دستورات دین به ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۱۳

  • مستبصر کلمبیایی در دانشگاه یاسوج: انقلاب اسلامی عامل آشنایی من با دین اسلام بود

    مستبصر کلمبیایی در دانشگاه یاسوج: انقلاب اسلامی ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۰۸

  • بهایی‌زاده‌ مستبصر: شست‌وشوی مغزی کودکان در مهدکودک‌های بهاییت

    بهایی‌زاده‌ مستبصر: شست‌وشوی مغزی کودکان در مهدکودک‌های ...

    ۱۳۹۹-۰۱-۰۶

  • میلیاردری که شیعه شد + فیلم

    میلیاردری که شیعه شد + فیلم

    ۱۳۹۹-۰۱-۰۴

  • حقوقدان کاتولیک ایتالیایی چگونه شیعه شد

    حقوقدان کاتولیک ایتالیایی چگونه شیعه شد

    ۱۳۹۹-۰۱-۰۱

  • قضیه شیعه شدن پسر عبدالباسط + فیلم

    قضیه شیعه شدن پسر عبدالباسط + فیلم

    ۱۳۹۸-۱۲-۲۸

  • به شما مستبصرین تبریک می گویم

    به شما مستبصرین تبریک می گویم

    ۱۳۹۸-۱۲-۲۴

  • راه حق احساس غربت ندارد + فیلم

    راه حق احساس غربت ندارد + فیلم

    ۱۳۹۸-۱۲-۲۰

  • گیبادولین مستبصر روس: نامه آیت‌الله خامنه‌ای برای ما، یادآور نامه امام به گورباچف بود

    گیبادولین مستبصر روس: نامه آیت‌الله خامنه‌ای برای ...

    ۱۳۹۸-۱۲-۰۸

  • رهیافته مکزیکی: حضرت زهرا (س) برای من در هر لحظه از زندگی الگویی بی‌نظیر است

    رهیافته مکزیکی: حضرت زهرا (س) برای من ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۲۷

  • لحظه تشرف بانو تایلندی به دین مبین اسلام در حرم مطهر رضوی

    لحظه تشرف بانو تایلندی به دین مبین ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۲۱

  • روایتی خواندنی از مسلمان شدن دو مربی کوبایی در سال ۷۹

    روایتی خواندنی از مسلمان شدن دو مربی ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۱۷

  • ماجرای مسلمان شدن و حجاب همسر لوئیجی د مارتینو

    ماجرای مسلمان شدن و حجاب همسر لوئیجی ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۱۲

  • دومین نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی

    دومین نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی

    ۱۳۹۸-۱۱-۰۵

  • مستند شیرجان روایت زندگی شهید ترکمن وحدت شیعه و سنی + فیلم

    مستند شیرجان روایت زندگی شهید ترکمن وحدت ...

    ۱۳۹۸-۱۱-۰۵

  • مراسم تشرف به اسلام دو دانشجوی روس در دانشگاه تربیت مدرس

    مراسم تشرف به اسلام دو دانشجوی روس ...

    ۱۳۹۸-۱۰-۲۹

  • جوان قبرسی شیعه شد/ دین اسلام را دین صلح و عطوفت یافتم

    جوان قبرسی شیعه شد/ دین اسلام را ...

    ۱۳۹۸-۱۰-۱۹

  • یک جوان فرانسوی در حرم مطهر امام رضا(ع) مسلمان شد

    یک جوان فرانسوی در حرم مطهر امام ...

    ۱۳۹۸-۱۰-۱۸

  • شیخ زکزاکی چگونه شیعه شد؟

    شیخ زکزاکی چگونه شیعه شد؟

    ۱۳۹۸-۱۰-۱۷

  • گفتگو با تازه مسلمان آتسوکو هوشینو در پیاده روی اربعین

    گفتگو با تازه مسلمان آتسوکو هوشینو در ...

    ۱۳۹۸-۱۰-۰۹

  • تشرف بانوی ارمنی به دین مبین اسلام در مازندران

    تشرف بانوی ارمنی به دین مبین اسلام ...

    ۱۳۹۸-۰۹-۲۴

  • مستبصر تانزانیایی: پیامبر علی را به عنوان نماینده خود قرار داده است

    مستبصر تانزانیایی: پیامبر علی را به عنوان ...

    ۱۳۹۸-۰۹-۱۷

  • زینب ثانی مستبصر اسکاتلندی: آرزو دارم در پیاده‌روی اربعین حسینی شرکت کنم

    زینب ثانی مستبصر اسکاتلندی: آرزو دارم در ...

    ۱۳۹۸-۰۹-۰۴

  • شیعه شدن جوان مسیحی در علی آباد کتول

    شیعه شدن جوان مسیحی در علی آباد ...

    ۱۳۹۸-۰۹-۰۳

  • استاد سابق دانشگاه هاروارد مکتب اهل بیت(ع) را انتخاب کرد

    استاد سابق دانشگاه هاروارد مکتب اهل بیت(ع) ...

    ۱۳۹۸-۰۸-۱۸

  • تشرف بانوی استرالیایی به اسلام

    تشرف بانوی استرالیایی به اسلام

    ۱۳۹۸-۰۸-۱۲

  • پذیرش اسلام از سوی هنرمند گرافیک از کشور کرواسی

    پذیرش اسلام از سوی هنرمند گرافیک از ...

    ۱۳۹۸-۰۸-۰۱

  • یک بهایی در تبریز مسلمان شد

    یک بهایی در تبریز مسلمان شد

    ۱۳۹۸-۰۷-۱۵

  • تشرف زن بودایی به مذهب شیعه در حرم امام رضا (ع)

    تشرف زن بودایی به مذهب شیعه در ...

    ۱۳۹۸-۰۷-۱۴

  • مستبصر روسی: احترام به والدین از اشتراکات قرآن و فرهنگ اصیل روس است

    مستبصر روسی: احترام به والدین از اشتراکات ...

    ۱۳۹۸-۰۷-۰۳

  • رابرت شد:«ابوالفضل»،آبراهام «علی» و وارتوش «فاطمه»

    رابرت شد:«ابوالفضل»،آبراهام «علی» و وارتوش «فاطمه»

    ۱۳۹۸-۰۷-۰۱

  • از راهیان نور تا رسیدن به نور، سرگذشت مستبصر بلوچ

    از راهیان نور تا رسیدن به نور، ...

    ۱۳۹۸-۰۶-۰۴

  • بانوی مسیحی ایرانی: پس از شناخت حضرت ابوالفضل(ع) شیعه شدم

    بانوی مسیحی ایرانی: پس از شناخت حضرت ...

    ۱۳۹۸-۰۵-۱۳

  • لحظه شهادتین گفتن خانم اندا از آرژانتین و تشرف به تشیع

    لحظه شهادتین گفتن خانم اندا از آرژانتین ...

    ۱۳۹۸-۰۵-۰۶

  • تصادفی که موجب شیعه شدن یک جوان شد

    تصادفی که موجب شیعه شدن یک جوان ...

    ۱۳۹۸-۰۵-۰۵

  • میخائیل و ویکتوریا زوج تازه مستبصر

    میخائیل و ویکتوریا زوج تازه مستبصر

    ۱۳۹۸-۰۴-۲۰

  • چوآن يانك جوان چینی در حرم مطهر رضوی شیعه شد

    چوآن يانك جوان چینی در حرم مطهر ...

    ۱۳۹۸-۰۴-۱۹

  • ماجرای وهابی که پس از ۲۳ سال شیعه شد و هزاران نفر را شیعه کرد

    ماجرای وهابی که پس از ۲۳ سال ...

    ۱۳۹۸-۰۴-۱۸

  • نوشيعه‌اي از كشور بلژیک؛ دربلژیک شیعیان نمی‌توانند درکنفرانس‌ها ازامام خمینی چیزی بگویند

    نوشيعه‌اي از كشور بلژیک؛ دربلژیک شیعیان نمی‌توانند ...

    ۱۳۹۸-۰۴-۱۷

  • محمد مسعود دهدار اهل ایرانشهر: «شک محرک خوب ولی ایستگاه بدی است»

    محمد مسعود دهدار اهل ایرانشهر: «شک محرک ...

    ۱۳۹۸-۰۴-۰۹

  • دینا قراء زیبایی: پس از ۱۹ سال تربیت آلمانی با صحبت‌های پدرم متوجه شدم مسلمان هستیم

    دینا قراء زیبایی: پس از ۱۹ سال ...

    ۱۳۹۸-۰۴-۰۱

  • مستبصر روسی دیمیتری کارتاشف : جانم را فدای مهدی (عجل الله) می‌کنم

    مستبصر روسی دیمیتری کارتاشف : جانم را ...

    ۱۳۹۸-۰۳-۲۶

  • مصاحبه با خشایار نبیلی؛ یک جوان تازه مسلمان شده (قسمت دوم)

    مصاحبه با خشایار نبیلی؛ یک جوان تازه ...

    ۱۳۹۸-۰۳-۲۴

  • مصاحبه با خشایار نبیلی؛ یک جوان تازه مسلمان شده (قسمت اول)

    مصاحبه با خشایار نبیلی؛ یک جوان تازه ...

    ۱۳۹۸-۰۳-۲۳

  • بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع (قسمت سوم)

    بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع (قسمت ...

    ۱۳۹۸-۰۲-۱۸

یک نظر بدهید

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

  • انتشار چهارمین شماره از نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی + pdf
    انتشار چهارمین شماره از نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی + pdf
  • محصولات پایگاه اطلاع رسانی استبصار
    محصولات پایگاه اطلاع رسانی استبصار
  • کتاب معجزه محرم
    کتاب معجزه محرم
  • کتاب سوار بر كشتي نجات
    کتاب سوار بر كشتي نجات
  • شهيد ولايت در شب ولايت
    شهيد ولايت در شب ولايت
  • کتاب «شهید ولایت در شب ولایت»
    کتاب «شهید ولایت در شب ولایت»

پربازدیدترین مطالب

  • «مجله رهیافتگان»، اولین نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی

    «مجله رهیافتگان»، اولین نشریه تخصصی مستبصرین و رهیافتگان ایرانی

    ۱۳۹۵-۱۱-۰۶
  • مستبصر تانزانیایی کنجکاو بودم که چرا مسیح فرزند خداست

    مستبصر تانزانیایی کنجکاو بودم که چرا مسیح فرزند خداست

    ۱۳۹۶-۱۱-۲۱
  • سرگذشت مستبصر شهید مرتضی صلواتی

    سرگذشت مستبصر شهید مرتضی صلواتی

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۸
  • من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی جبهه می‌شوم

    من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی جبهه می‌شوم

    ۱۳۹۳-۰۵-۱۵
  • شهادت مستبصر بزرگ و “ببر توسعه” اوگاندا

    شهادت مستبصر بزرگ و “ببر توسعه” اوگاندا

    ۱۳۹۳-۱۰-۰۷

دیدگاه اعضای سایت‏

  • ریحانه : عکس خوبی انتخاب کردید روح قاسم سلیمانی شاد؛ خواب دیدم دیشب که در فر ...

  • دکتر علی : احسنت احسنت و هزار بار احسنت ...

  • mahdi : با سلام از طریق https://eitaa.com/Estebsar110 پیام بدهید خدمتتان هس ...

  • mahdi : با سلام چند عنوان از کتاب ها که تولیدی پایگاه استبصار است چند عنوان ...

  • ارمان : سلام این کتابهایی که برای دانلود گذاشتید از نظر حق کپی رایت مشکلی ن ...

آمار سایت

  • 116
  • 556
  • 2,150
  • 8,601
  • 1,297,095

شبکه های اجتماعی













اوقات شرعی

دسترسی سریع

*
  • rss
نسخه عربی | نسخه اردو | نسخه انگلیسی
© Copyright ( 2013 - 2021 ) | حق نشر محفوظ است. بومی شده توسط بچه های فنی | تیم استبصار فارسی estebsar.ir
پایگاه مردم نهاد استبصار فارسی


            رجوع به صفحه مادر