پنجشنبه , ۲۰ بهمن ۱۴۰۱
  • صفحه نخست
  • پیوندها
  • درباره ما
  فارسی      العربية      اردو       English 

پایگاه اطلاع رسانی رهیافتگان به مکتب اهل بیت علیهم السلام

  • گزارش‏‏
  • رهیافتگان
    • رهیافتگان ایرانی
    • رهیافتگان خارجی
    • رهیافتگان شهید
  • پرسش و پاسخ
    • پاسخ به شبهات
  • سرگذشت
  • نگارخانه
    • صوت
    • فیلم
    • عکس
  • کتابخانه
    • دانلود کتاب
    • معرفی کتاب
  • مصاحبه
  • معارف اسلامی
    • عقائد
    • اخلاق
    • مهدویت
    • احکام و عبادات
  • مقاله و تحلیل
  • محصولات
سر خط خبرها
  • عمار امیری، مستبصر ایرانی: دیدم برادران شیعه به فکر صلح و صفا بودند
  • رفیق خوب مرا به راه مستقیم هادی شد
  • بهرام حیدری، مستبصر بلوچ: زیارت امام رضا علیه السلام مرا شیعه کرد
  • ازهر اشرفی، مستبصر بلوچ: می‎گفتند صحابه دین را برای ما آوردند و دیگر نیازی به اهل‌بیت نداریم!
  • گزارش تصویری رونمایی از کتاب شیخ الشهداء با حضور ۱۲ هزار نفر
  • کتاب شیخ الشهدا رونمایی شد
  • برگزاری مراسم سی‌امین سالگرد شهید شیخ علی مزاری با سخنرانی آیت الله محسن اراکی (دام ظله)
  • پست بعدی

    کتابی که ۷۰ خانواده را شیعه کرد

  • پست قبلی

    پل کریستفر ایلیاس مسیحی استرالیایی هم شیعه شد

شما اینجائید:خانه » معارف اسلامی » مكتب اهل‌بيت سلام الله علیهم اين مفاهيم را نمی‌پذيرد

مكتب اهل‌بيت سلام الله علیهم اين مفاهيم را نمی‌پذيرد

تاریخ ارسال: ۱۳۹۳-۰۴-۱۵ در معارف اسلامی ۰
به گزارش پايگاه اطلاع رسانی استبصار،

۱ ـ تقييد عصمت پيامبر : بدين معني كه پيامبر| فقط هنگام نزول وحي معصوم است و در ساير حالات اين عصمت برداشته مي‌شود تا جايي كه در برخي موارد نظر اصحاب در مقايسه با نظرات پيامبر برتر شمرده شده[۱] و وحي الهي اين برتري را به پيامبرش گوشزد مي‌نمايد!، پس مي‌شود گفت: پيامبر معصوم گاهي مجبور است كه از نظر شخص غير معصوم پيروي كند ! با اين حساب پس چرا خدا مي‌گويد از خدا و رسولش اطاعت و پيروي كنيد و مي‌فرمايد پيامبر از روي هوي و هوس سخن نمي‌گويد و سخن او همان چيزي است كه بر او وحي منزل است .

۲ ـ تفسير از اجتهاد : به اين معني كه لازم نيست به تمام آنچه كه پيامبر به آن خبر و دستور داده است ايمان آورده و آنرا تعبداً قبول كرد. بلكه مي‌توان در احكام مطابق با مصالحي كه درك مي‌كنيم اجتهاد و در آن تصرف كنيم![۲] و با توجه به همين تعريف از اجتهاد ما مي‌توانيم موضع‌گيري بعضي از اصحاب مبني بر مخالفت آنها با پيامبر يا مخالفت آنها با امام وقت حتي جنگ با وي و كشته شدن هزاران بي‌گناه را توجيه، بلكه صاحبان اين اجتهادها را مجتهد مخطي و داراي يك درجه ثواب بدانيم !

۳ ـ عدالت مطلقه‌ي صحابه: به اين معني كه تمامي اصحاب داراي عدالت كامل (شبيه به عصمت كه فقط به جايش واژه‌ي عدالت را به كار مي‌بريم) هستند و اقتدا به هر يك از آنها مانند ستارگان در آسمان ما را به هدايت مي‌رساند ! آيا امكان دارد تمامي مردم يك شهر آنهايي كه پيامبر را ديده و درك كرده‌اند عادل باشند؟ پس اين اصحاب عادل كه بعضي از آنها در زمره‌ي عشره‌ي مبشره[۳]! هم هستند با استناد به كدامين نظر عدالت‌طلبانه‌ي خويش با هم جنگيدند و اصحاب  عادل چگونه اجتهاداتي نادرست و ناعادلانه مي‌كنند و مجتهد مخطي مي‌شوند !

۴ ـ آزادي مطلق مردم در انتخاب امامان خويش: به اين معني كه خداوند مردم را در انتخاب اولوالامر آزاد گذاشته است و پيامبر| براي خود جانشيني تعيين نكرده است در حالي كه جانشينان پيامبر چنان مصلحت‌انديش باشند كه بر خلاف سيره‌ي پيامبر و آزادي‌اي كه خدا به مردم داده است براي خود جانشين تعيين كرده‌اند!

۵ ـ اطاعت از همه‌ي صحابه : بدين معني كه به بهانه‌ي پرهيز از دخالت در اتفاقاتي كه بين صحابه و بعد از آن بين ائمه‌ي بر حق و حكام جور روي داده است و به نشانه‌ي حفظ بي‌طرفي هم حب ظالم و هم حس همدردي با مظلوم داشته باشيم! هم ظالم را تمجيد و  هم حس ترحم بر مظلوم داشته باشيم. هم پيروي از ظالم كرده هم خود را محب مظلوم معرفي كنيم!

۶ ـ امام تنها به معناي حاكم و سرپرست امور سياسي مسلمين و لزوم اطاعت از اين حاكم و امام ـ حتي اگر فاسق باشد ـ با اين توجيه كه هر كس خود را از اطاعت خليفه‌ي مسلمين بيرون كند خدا را در روز قيامت ملاقات مي‌كند در حالي كه دليل و حجتي ندارد و هركس بميرد در حالي كه بر گردن او بيعت امامي نباشد به مرگ جاهليت مرده است و اين در حاليست كه مسوليت امامت نماز جماعت و برپايي ديگر احكام اجتماعي اسلام بر دوش اين امام است ولي ما مي‌توانيم به امامت فردي فاسق مثل يزيد هم خود را قانع خود را از مرگ جاهلي نجات دهيم و ما حق خروج بر امام را نداريم و در عين حال خروج‌كنندگان بر امام علي× يعني خليفه زمان خويش را مورد تاييد قرار دهيم و آنان را مجتهد بناميم!

۷ ـ پيامبر| در روز غدير خم[۴] اجتماع بزرگ مسلمين را تشكيل داد تا فقط به مسلمانان در مورد علاقه‌ي خويش به علي× و نه تعيين وي براي خلافت سخن بگويد ! و اين در حاليست كه پيامبر رحمة للعالمين و عشق او به همه‌ي مردم ستودني و تاكيد وي بر رعايت صله‌ي رحم از طرف امتش قابل انكار نيست و با اين همه فقط در آن جمع علي× را محبوب خويش معرفي مي‌كند! در صورت پذيرش اين معني و تبديل آن به يك باور عمومي باز هم مي‌توان گفت پس چه كسي بعد از پيامبر شايسته جانشيني اوست. آيا بهتر از كسي كه پيامبر او را در جمع اكثريت اصحاب محبوب خويش قرار داده است براي خلافت مي‌توان پيدا كرد؟ پس چرا محبوب پيامبر| محبوب ما نباشد و زمام امور خلافت و رهبري در دست محبوب پيامبر| نباشد؟

۸ ـ تقليد:  بدان مفهوم كه به استناد وجوب سؤال از اهل ذكر و وضوح برتري اهل علم بر ديگران و عدم تساوي كساني كه مي‌دانند با كساني كه نمي‌دانند، تصور ما اين باشد كه ما بايد فقط از چهار نفر تقليد كنيم ! و كار خداوند را در خلق و تربيت مجتهدان ديگري كه براي هدايت خلقش (به دليل اينكه علما جانشينان انبياء و معصومين هستند ) تكميل شده بدانيم و يا از ديدگاهي افراطي خود را بي‌نياز از تقليد و ملزم به خروج از اطاعت مجتهدين بدانيم و يا در ديدگاهي تفريطي فقط اجتهاد را در چهار نفر خلاصه كنيم ! و اين در حاليست كه به تصريح آيات قرآني افرادي از امت در هر زماني مكلفند تا با كسب علم و تفقه در دين خود را شايسته مقام فقاهت و اجتهاد نموده و قوم و قبيله‌ي خويش را به پيروي از حق و تقليد از فقها در راستاي حفظ و ترويج دين خدا راهنمايي كنند.

۹ ـ توحيد به اين معني كه : خداوند تنها مدبر و متصرف عالم است و اين قدرت و صفت خويش را چه به صورت ما فوق اسباب و چه به صورت ما تحت اسباب به هيچ بنده‌اي هر چند كه به درگاهش مقرب باشد مانند اولياء و انبياء نداده است ! و اين در حاليست كه خداوند به انبياي خويش سلاح معجزه و به اولياي خويش كرامت عطا فرموده تا نشانه‌اي براي اثبات حقانيت خويش در اختيار داشته باشند و نيز همان طوري كه مثلاً رفع تشنگي را در آب قرار داده است حل برخي از مشكلات را نيز در توسل به مقربان درگاهش و در طلب شفاعتي كه خود ذات احديت به آنان و با اذن خود عطا فرموده، قرار داده است و چون فرموده است: «اذن من شامل كساني است از رسل و در امتداد خط رسل اوليا كه من از آنان رضايت داشته باشم» و از طرفي در حق مومنين و اصحاب راستين و اهل‌بيت آن حضرت بيان «رضي الله عنهم و رضوا عنه[۵]» را فرموده است. پس توسل به آنها و طلب شفاعت آنها مانند رجوع به آب جهت رفع تشنگي است و نه اينكه آب در ذات خويش و انبيا و اوليا خود مستقلاً توانايي رفع حاجت داشته باشند و اين گونه در اثر خلط اين مفاهيم توحيد را آن گونه كه در سه سطر اول اين مطلب آمد تعريف كنيم!، و اين تعريف را مكتب اهل‌بيت^ نمي‌پذيرد.

۱۰ ـ شرك به اين معنا كه :  صرف نظر از نيت شخصي انجام هر نوع عبادتي كه وي با وجود داشتن اعتقاد به خالقيت و ربوبيت خداوند دارد، براي غير الله انجام دهد شرك است و در اين تعريف آنهايي كه به قصد تقرب به خداوند به زيارت قبور رفته به توسل و شفاعت‌خواهي از انبياء و معصومين معتقدند به دليل رجوع به غير الله مشركند و مكتب اهل‌بيت^ اين تعريف را نمي‌پذيرد . چون مومنين نه به قصد عبادت غير خدا بلكه بدليل تبعيت از فرمان رسولش كه فرمود: «اجر رسالت من در محبت به اهل‌بيت من است[۶]» به اهل‌بيت پيامبر| و به بندگان صالح خدا به مومنين شايسته‌اي كه از آنان پيروي كردند محبت دارند و توسل به آنها را جايز مي‌شمارند همان طوري كه خداوند با قدرت خويش شفا را در يك دارو گذاشته و در برخي از مواد و گياهان خاصيت درماني براي بعضي امراض آفريده است اين خاصيت را به قدرت و اراده‌ي خويش چه به نام معجزه و چه به نام كرامت و چه به نام اذن در شفاعت در اولياي خويش قرار داده است، همان طوري كه رجوع به دارو و طبيب را رجوع به سنت الهي دانسته است، رجوع به بزرگان و مقربان بارگاهش (صرف نظر از مرده و زنده بودن آنها زيرا كه مرگ آنها تنها انتقال به عالمي ديگر است و در واقع مرگ به معناي نابودي و فناي مطلق نيست ) عين توحيد است و نمي‌توان آنرا در تعريف شرك گنجاند و بر عكس تبليغ و ترويج اين تعريف انحرافي را حيله‌اي از سوي طاغوتيان و معاندان توحيد مي‌داند كه به قصد دور كردن توجه مردم به مناديان توحيد و خنثي كردن محبت آنان در دل مردم و در نتيجه به گمان پيروي از حقيقت، آنها را از پيروي ائمه‌ي هدايت^ بازداشته و به جاي طلب آب آنها را به سراب كشاندند.

۱۱ ـ اعتقاد به تجسيم خداوند و محدود كردن او در مكان:  با استناد به آياتي مانند «الرحمن علي العرش استوي» و يا «وجوهٌ يومئذ ناضره الي ربها ناظره» و آياتي ديگر كه در آنها عباراتي مانند دست و صورت و غيره براي خدا ذكر شده است و احاديثي كه در اين‌باره نقل شده، اعتقاد به مفهوم تجسيم[۷] در مكتب اهل‌بيت^ پذيرفتني نيست، چون خداوند بر اساس «ليس كمثله شيء» به هيچ چيز شبيه و قابل تشبيه و يا تجسيم نيست و حقيقت آيات فوق‌الذكر آن است كه خدا وجود داشت در حالي كه مكان نبود و نيز معدوم شدن همه مكانها و بقاي خدا ممكن است و اين نظر مورد قبول ما تريديان هم است كه آنان در نفي صفات تشبيهي و تجسمي به خداوند با مكتب اهل‌بيت^ هم عقيده‌اند اما در مفهوم رويت خدا دچار انحراف شده‌اند و مكتب اهل‌بيت^ رويت خدا را داراي معانيِ مجازي مي‌داند .

۱۲ ـ مخالفت با بدا به اين معنا كه:  ما قبول نكنيم كه خداوند پس از آن كه اراده‌اش بر انجام كاري قرار گيرد بعد نظرش را در مورد انجام همان چيز عوض و تغيير دهد و كاري كه قبلاً اراده كرده بود انجام داده و كاري ديگر را بكند و به اين استدلال كنيم كه در اين صورت ما نسبت جهل به ذات الهي داده‌ايم حال آن كه در مكتب اهل‌بيت^ مخالفت با بدا پذيرفتني نيست، بلكه با بررسي در متون روايي اهل‌سنت نيز مي‌توان نشانه‌هاي اعتقاد به بدا را يافت. مثلاً در جواز زيارت قبور كه پيامبر| فرمود: در ابتدا از زيارت قبور  نهي شده‌ام ولي دوباره اجازه داده شده‌ام» يا اينكه بسياري از احكامي كه خداوند قبلاً انجام آنها را براي بندگانش جايز شمرده است ولي بعد آنها را حرام كرده است و اصولاً فلسفه‌ي وجود آيات ناسخ و منسوخ در صورت عدم اعتقاد به بدا از بين خواهد رفت و نيز فرامين الهي كه به وسيله‌ي پيامبران قبل از پيامبر خاتم| براي مؤمنان در اراده‌ي خدا واجب الاطاعه بوده است، خداوند اين اراده‌اش را با نسخ آن اديان و اعلام برتري دين اسلام تغيير داده است.

۱۳ ـ مخالفت با تقيه :  بدين معنا كه انسان مسلمان از ترس دشمن و بخاطر حفظ جانش اجازه نداشته باشد كه ظاهرا اظهار خلاف حقيقت نموده و ايمانش را پنهان نمايد و اين عمل را حمل بر نفاق نمايد. حال آن كه نفاق خلاف تقيه است. نفاق يعني آشكار كردن ايمان و اظهار حق و پنهان نمودن كفر در دل بنابراين مكتب اهل‌بيت^ مقابله با مفهوم تقيه را نمي‌پذيرد و بر حسب شرايط زماني و مكاني حكم تقيه را اجرا مي‌كند كه گاهي تقيه واجب و گاهي انجام آن حتي حرام مي‌گردد و شايد تقيه را شبيه به مثال خداوند دانست كه در مورد مشركان مي‌فرمايد آن وقت كه در كشتي در دريا در حال حركت باشند و كشتي ناگهان غرق گردد ناخودآگاه همه‌ي مشركين و كفار در درون خود به خداي واحد پناه مي‌برند و نيز چنين است كه هر مسلمان و يا هر انساني هرگاه دچار مشكلي گردد كه خطر مرگ را برايش پيش بياورد و آن مشكل به دليل داشتن عقيده‌اي باشد آن عقيده را به خاطر حفظ جان و به خاطر حفظ همان عقيده و از دست ندادن فرصت نشر آن عقيده در موقعيت‌هاي ديگر پنهان ودست به تقيه مي‌زند اگر چه حتي به زبان هم بگويد كه من تقيه را قبول ندارم و آنرا از ناداني خويش تعبير به نفاق نمايد.

۱۴ ـ مفهوم سكوت در مقابل ظلم:  بدان معنا كه جهت حفظ انسجام جامعه‌ي اسلامي حتي در صورت تسلط حكام جور و سرپيچي آنان از احكام خداوند كسي حق خروج بر حاكم را ندارد و حاكم نمادي از سايه‌ي خدا بر زمين است و اين مفهوم در مكتب اهل‌بيت^ با شعار «هيهات مناالذلة[۸]» امام حسين× براي هميشه محكوم گرديده است و ايشان به نيت برپايي امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امت جدش سكوت خفت‌بار بعضي از بزرگان را كه با حفظ بي‌طرفي مرتكب تقيه‌ي حرام گشتند (در حالي كه پيروان آنها آن را نوعي نفاق مي‌شمارند) جايز ندانست و مقابله با يزيد را با نداي «هل من ناصر ينصرني؟[۹]» وظيفه‌ي هر مسلماني اعلام كرد.

۱۵ ـ مفهوم وحدت : بدان معنا كه بنا به ضرورت و مصلحت اتحاد مسلمين، از تبيين حقايق مسلم ديني و دستورات مكتب اهل‌بيت^ خودداري و تمامي گويندگان كلمه‌ي طيبه را در زمره‌ي فرقه‌ي ناجيه محسوب كنيم و حق را مانند آب ريخته در درون كاسه‌اي شير بدانيم كه در تمام كاسه پخش گشته و همه‌ي شير با آن مخلوط گشته است و بدين سان حق در تمام مذاهب وجود دارد وجود اختلاف فقهي و اعتقادي بين مذاهب را به استناد فرمايش رسول گرامي اسلام| كه فرمودند: «اختلاف علماي امت من رحمت است» توجيه بنمائيم. اين نظر اگر چه ظاهراً زيبا به نظر مي‌رسد ولي مورد پذيرش مكتب اهل‌بيت^ نيست چون اعتصام به حبل الهي معيار وحدتي است كه خداوند آنرا از امت واحدة خواسته است و امت واحده زماني بر اين وحدت خويش باقي مي‌ماند كه حبل الهي را محكم در دست گيرد و اين حبل الهي چيزي جز اطاعت از رسول و بعد از وي خاندان مطهرش طبق دستور صريح خود آن حضرت نيست، بنابراين وحدتي كه امت واحدة در زير پرچم اهل‌بيت^ و با تمسك به قرآن و عترت بدان برسند و در آن فرقي بين عرب و عجم و سياه و سفيد و مقلدان اين مجتهد و آن مجتهد وجود ندارد مورد پذيرش مكتب اهل‌بيت^ مي‌باشد و لازمه‌ي چنين وحدتي به هيچ‌وجه نفي و يا سكوت و خوداري از بيان اقوال معصومين با عذر ناراحت شدن كساني كه از چشمه سار ولايت خود را محروم كرده‌اند نيست .

۱۶ ـ مفهوم بدعت : به معناي نفي هرگونه نوآوري در دين و به قولي بيان اقوال و پايبندي به رسوماتي كه در دين اساسي نداشته و ديگران ، به راي و نظر شخصي خويش آنها را به دين منسوب مي‌كنند. اين معناي درست همان بدعتي است كه پيامبر آن را نهي فرموده و عاقبت آنرا گمراهي دانسته است اما جاي بسي شگفتي است كه به جاي درك بدعت و مفهوم آن و تلاش براي جلوگيري از ترويج آن، عده‌اي دست به تلاشي موذيانه در جهت تغيير معناي بدعت و تبديل مصاديق ممنوعه‌ي آن به اموري مباح و جايز در شرع مي‌زنند و هرگونه مظاهر نمايش حب به خداو انبياء و اولياءش را اعم از برگزاري مراسم جشن، يا عزاداري‌ها و يا احترام بقعه‌ها و اماكن متبركه را كه به زنده كردن ياد آن بزرگان در دل مردم مي‌انجامد محكوم و مردم را از پيشوايان خويش جدا و بنام توحيد از شناخت موحدان حقيقي و توجه به آنان بر حذر مي‌دارند و اين همان تعبير و مفهومي از بدعت است كه مورد پذيرش مكتب اهل‌بيت^ نيست و چه عجيب به نظر مي‌رسد سخن آنان كه مي‌گويند: تقليد از ميت جايز است و علمايي را كه نه معصوم بوده و نه خود آنها چنين ادعايي را مطرح كرده‌اند و سال‌ها پيش از دنيا رفته‌اند و چه بسا در حد استعداد علمي خويش تلاش هم كرده‌اند ، به عنوان تنها مرجع خويش براي شناخت بدعت‌ها و دريافت احكام فقهي ديگر تا قيامت معرفي مي‌كنند!

۱۷ ـ مفهوم جهان خالي از معصوم و امام بر حق : اين مفهوم نيز به شدت از سوي مكتب اهل‌بيت^ نفي گشته و آنان كه به نشر اين مفهوم با توجه به عدم اعتقادشان به وجود معصوم بعد از پيامبر| و يا به دليل محروميت از شناخت ائمه‌ي هدي به دليل گرايش به امامان غير معصوم خواسته و ناخواسته اقدام كرده‌اند، اين عطش فطري انسان و نياز طبيعي او را مبني بر اتصالش به منابع نور و هدايت، با پناه بردن به مكاتب صوفي گرايانه بيشتر شبيه افزودن متممي به قانون اصلي فقهي خويش فرو نشانده‌اند و چه بسا با تغيير نام و مقام امامان معصوم به پيران و يا اقطاب عالم و ابدال زمان به شكلي ديگر به آن اعتقاد پايبند مانده‌اند .

۱۸ ـ مفهوم محال دانستن وجود معصومي غايب  : اين مفهوم نيز هرچند كه به اشكال گوناگوني دامنگير مخالفان مكتب اهل‌بيت^ شده است اما بر خلاف سخن خويش در مواردي ناچار به اعتراف به آن شده و در دام تناقض‌گويي افتاده‌اند. مكتب اهل‌بيت^ لزوم وجود معصوم غايب را از مهمترين اعتقادات خويش دانسته و ترويج مفهوم محال بودن چنين معصومي را نه تنها نمي‌پذيرد بلكه به شدت به مقابله‌ي آن برمي‌خيزد و همان طوري كه براي ابليس و دجال از پرچمداران شرك و كفر وجودي قائل شده‌اند و براي آنها داشتن عمر طولاني قابل قبول دانسته مي‌شود و براي خضر و عيسي در صف انبيا و اوليا‌ي الهي اين عقيده محال فرض نمي‌شود پس اعتقاد به محال بودن وجود امام زمان نه تنها درست نبوده بلكه عدم اعتقاد به آن در مكتب اهل‌بيت^ خود امري محال و ناپذيرفتني است .

۱۹ ـ وجوب خمس فقط بر غنايم جنگي: اين مفهوم نيز با نگاهي كوتاه به منابع موافقان و مخالفان مكتب اهل‌بيت^ بطلان آن معلوم و عدم پذيرش آن از سوي مكتب اهل‌بيت^ مشخص مي‌گردد. درست شبيه اعتقاد به عدم جواز ازدواج موقت كه آن نيز ناپذيرفتني و ترويج اين اعتقادات ناشي از تاسي به مجتهدين مكتب عامه است. در حاليكه در زمان پيامبر گرامي اسلام| اعتقاد داشتن به وجوب خمس بر اموال مسلمانان و اعتقاد به ازدواج موقت از مسلمات جامعه‌ي آن زمان بوده است . اطلاع از اين مفاهيم كه تلاش نموده‌ام آنها را به صورت كوتاه و در حد كفايت و بدون اشاره به مسانيد اثبات آنان به جهت جلوگيري از اطاله‌ي سخن براي خواننده‌ي گرامي بيان كنم تنها به منظور گشودن دريچه‌اي ديگر به سوي حقيقت براي جويندگان آن در كنار سوالاتي كه در ابتداي همين فصل مطرح شده است مي‌باشد و خداوند را شاكرم كه به من توفيق بيان حقايقي از مكتب اهل‌بيت^ با قلم و بياني عاري از توهين و عيب‌جويي به ديگران عطا فرمود.

 


[۱] . اشاره به احاديثي در كتب اهل‌سنت است كه در مناقب صحابه خصوصاً خليفه دوم آمده است و گفته مي‌شود گاهي وحي بر خلاف نظر پيامبر و موافق رأي عمر نازل شده است .

[۲] . مانند باطل كردن حكم متعه و ترويج نماز جماعت تروايح و موارد ديگري شبيه به اين .

[۳] . عشره‌ي مبشره طبق حديث اهل سنت به ده صحابه‌اي كه پيامبر آنها را مژده بهشت داده است گفته مي‌شود مانند طلحه و زبير و چهار خليفه .

[۴] . بعضي متعصبين در تحريف قرآن كريم چنان منكر آن شده‌اند كه مي‌گويند چون اين روز مصادف با روز قتل عثمان خليفه سوم است به همين دليل روز جشن وعيد شيعيان شده است .

[۵]. مائده، آيه‌ي ۵.

[۶]. اشاره به آيه‌ي ۴۲ سوره شوري كه خداوند خطاب به پيامبرش مي‌فرمايد: بگو از شما هيچ فردي به جز دوستي اهل بيتم^ نمي‌خواهم.

[۷] . با اين وجود در برخي متون اهل‌سنت خصوصا معتزله اتهام مشبهه بودن به شيعيان به چشم مي‌خورد.

[۸]. يعني: هرگز ذلت را نمي‌پذيريم.

[۹]. يعني: آيا ياري‌كننده‌اي هست كه مرا ياري نمايد؟

برچسبها
اجنهادتقلیدتقیهعدالتعصمت
tweet
پل کریستفر ایلیاس مسیحی استرالیایی هم شیعه شد
کتابی که ۷۰ خانواده را شیعه کرد

مطالب مرتبط

  • مستبصر روسی دیمیتری کارتاشف : جانم را فدای مهدی (عجل الله) می‌کنم

    مستبصر روسی دیمیتری کارتاشف : جانم را ...

    ۱۳۹۸-۰۳-۲۶

  • چرا باید در احکام تقلید کرد؟

    چرا باید در احکام تقلید کرد؟

    ۱۳۹۶-۱۱-۱۷

  • «تقيه» چيست؟ احکامش کدام است؟

    «تقيه» چيست؟ احکامش کدام است؟

    ۱۳۹۶-۱۰-۱۸

  • شرط «عصمت» در مقام رسالت و امامت

    شرط «عصمت» در مقام رسالت و امامت

    ۱۳۹۵-۰۲-۱۰

  • چرا با وجود برخورداری از عقل باید تقلید کرد

    چرا با وجود برخورداری از عقل باید ...

    ۱۳۹۴-۰۶-۱۰

  • تقيه چيست و آيا خود ائمه نيز تقيه كرده اند يا نه توضيح دهيد؟

    تقيه چيست و آيا خود ائمه نيز ...

    ۱۳۹۳-۰۶-۰۸

یک نظر بدهید

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

ابزارکی وجود ندارد

*
  • rss
نسخه عربی | نسخه اردو | نسخه انگلیسی
© Copyright ( 2013 - 2021 ) | حق نشر محفوظ است. بومی شده توسط بچه های فنی | اکیپ استبصار فارسی estebsar.ir
پایگاه مردم نهاد استبصار فارسی


            رجوع به صفحه مادر