پست بعدی
استاد قرائتی: به علماء اهل سنت گفتم «شما چرا به قرآن عمل نکردید؟»
پست قبلی
در سال ۹۵ بود که تحقیقاتم خیلی گسترده بود و متوجه شدم که من صد درصد باید از این تشکیلات خارج شوم. به مشهد مقدس رفتم و آنجا شهادتین گفتم.
به گزارش پايگاه اطلاع رسانی استبصار، من مهشید ضیایی، یک مسلمان و بهاییزاده هستم که در سال ۹۵ پس از سالها تحقیق به دین اسلام مشرف شدم. بعد از آن اتفاقاتی برایم افتاد که آنها را به صورت دستهبندی خدمت شما عرض خواهم کرد.
چه شد که مسلمان شدید؟ بالاخره شما در یک خانواده بهایی متولد شده بودید که خیلی فرصت تحقیق و تدبر درباره این موضوع برایتان وجود نداشته است.
اتفاقا به نکته جالبی اشاره کردید. همین کنترلها و حساسیتهای بهاییها بیشتر افراد را بر این میدارد که به عناوین مختلف بتوانند در پی حقیقت باشند. من هم از آنها مستثنی نیستم و وقتی این کنترلها را از سن کودکی میدیدم، در سن ۱۵ سالگی که تسجیل انجام میشود، بدون اینکه پسر یا دختر هیچ اطلاعاتی داشته باشد، آنها را تسجیل میکنند. تسجیل شدن به این مفهوم است که اسمتان داخل لیست بهاییها میرود و به بیتالعدل در اسرائیل فرستاده میشود. اما آنها در سن ۱۸ سالگی شما را وارد اصل ماجرا میکنند. یعنی به شما مسؤولیت میدهند. مثلا مربی درس اخلاق، نظامت ضیافات، هیأتهای مختلف نوجوانان یا هیأت گلشن توحید که از سه سالگی بچهها را به آنجا میفرستند. این مسائل باعث میشود که اصلا فضای باز به بهاییها داده نشود و اینها را مشغول تشکیلات میکنند. اما با پیشرفت علم و فضاهای مجازی که ایجاد شده، از این طرق توانستیم بفهمیم که حقیقت واقعی چیست. خود من در سن ۱۸ سالگی معلم درس اخلاق و معلم هیأت گلشن شدم.
وقتی که متوجه میشوند فردی برایش سوالاتی به وجود آمده، به او مسؤولیتهای بیشتری میدهند. درباره من هم به همین صورت بود. چون هر سوالی میکردم جوابی نداشتند. در نتیجه به من مسوولیت بالاتری میدادند. در ادامه من را وارد دانشگاه بهاییها BIHE کردند. این دانشگاه به صورت مخفیانه و غیرقانونی در یک محیط غیررسمی تشکیل میشود. هرچه جلوتر میرفتم به پوچی این فرقه بیشتر پی میبردم. تقریبا ۲۷-۲۸ ساله که بودم بیشتر متوجه این تناقضات شدم و تصمیم گرفتم دینی برای خود انتخاب کنم، اما فرصتی به من نمیدادند. به این جهت که در بهاییت تنبیه و مجازات سنگینی برای افرادی که از فرقه جدا میشوند، در نظر میگیرند که «طرد روحانی» نام دارد. طرد روحانی را بهاءالله و عبدالبهاء مساوی با بیماری جذام دانستهاند. یعنی افراد نزدیک خانواده هم حق نزدیک شدن به او را ندارند و اگر به او نزدیک شدند، برای آنها تنبیه سنگینتری در نظر گرفته میشود.
چون من خودم به این امر واقف بودم، در آن سال شهامت انجام چنین کاری را نداشتم. میترسیدم بچههایم را بگیرند و زندگیام را از دست بدهم. ولی بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک با فردی که زندگی را به من تباه کرد، با دو فرزند ۱۹ ساله و ۲۴ ساله، تصمیم نهایی را گرفتم و جدا شدم.
این جدایی به سادگی اتفاق افتاد یا آن هم ماجراهای خودش را داشت؟
جدایی من به این صورت بود که وقتی در ضیافت، نامه دادیم، هیأتی به نام هیأت حل اختلاف تشکیل دادند. سه نفر به علاوه همسرم، مرا دوره کردند و به من اجازه صحبت ندادند. تربص نامه، نامهای است که بین دو طرف نوشته میشود که مفاد زیادی دارد. البته از خودشان در آوردهاند و قانونی نیست. من هرچه سعی کردم کپی این تربص نامه را داشته باشم که مربوط به من هم میشود، اما آن کپی را به من ندادند. در آنجا مفاد زیادی ذکر شده بود. تربص به معنی انتظار است. یعنی زن و شوهر به مدت یک سال دور از یکدیگر زندگی میکنند و ارتباطی نباید بین آنها باشد، اما خرج و هزینه زندگی و هزینههای درمان را زوج باید به زوجه بدهد. متاسفانه در همان شهریور ۹۴ بود که من به طور وحشتناکی کیسه صفرایم پاره شد. به اعضای آن هیأت حل اختلاف زنگ زدم. چون باید مشکلات من را به عنوان یک زن تنها حل میکردند، اما هیچکدام ترتیب اثر ندادند. شوهر سابقم هم به دیدنم نیامد و حتی اجازه نداد فرزندانم به دیدارم بیایند.
اینها متوجه بودند که من در تشکیلات شرکت نمیکردم. به این جهت بود که از همان موقع اذیت و آزارهایشان را شروع کردند تا مرا تحت فشار قرار دهند و من برگردم.
وضعیت خانواده خودتان چگونه بود؟
پدر من در سال ۷۱ فوت شدند. خانوادهام هم همه خارج از کشور هستند. به همین خاطر من اینجا تنها بودم و اقوامی هم که بودند خویشان دور بودند و هیچ انتظاری هم نمیشد از آنها داشت. اقوام خانواده پدر و مادر هر دو مسلمان هستند. حشر و نشر من با مسلمانها بیشتر بود و در این مدتی که تنها بودم، محبتی که از آنها دیدم خیلی بیشتر بود.
چرا دین اسلام را انتخاب کردید؟ صرفا به خاطر اینکه مملکت اسلامی است و دور و بر شما همه مسلمان هستند؟
من با تحقیق و تدبر اسلام را انتخاب کردم. در بهاییت دورههای عمومی میگذارند. طرح معارف میانی و معارف عالی هست که من در آن طرحها انجیل و تورات و قرآن را خوانده بودم. آنجا بود که متوجه تناقضات شدم. صحبتهایی که میکنند و کتاب اقدسی که نوشته شده بیشتر از کتاب قرآن استفاده و آن را تحریف کردهاند. خود بهاءالله چیزی برای گفتن ندارد. در سال ۹۵ بود که تحقیقاتم خیلی گسترده بود و متوجه شدم که من صد درصد باید از این تشکیلات خارج شوم. به مشهد مقدس رفتم و آنجا شهادتین گفتم. این خبر به گوش مادرم در آمریکا رسید. خانوادهام که باید طرف من باشند، اولین کاری کردند به فرزندانم خبر دادند. در صورتی که تصمیمم این بود که این مساله را حساب شده و آرام آرام به فرزندانم منتقل کنم، اما آنها این مجال را به من ندادند. آنچنان بچهها را ترسانده بودند که زنگ زدند و گفتند ما نمیتوانیم با تو ارتباط داشته باشیم؛ چون مسلمان شدی.
این مساله به اینجا ختم نشد. به یکی از آشنایان خانوادگی ما در آمریکا، دستور دادند که برو کاری کن که این خانم برگردد. خوشبختانه با توجه به اینکه من کتابهای ردیه بر بهاییت را مطالعه کرده بودم، متوجه شدم که چه کاری میخواهند انجام بدهند. بعد از آن اتفاقات دیگری برایم رخ دارد تا در تاریخ ۲ آذر ۹۵ با خیلی از مراجع تقلید صحبت کردم و آنها من را راهنمایی کردند که شما باید در روزنامه اعلان عمومی بدهید و اسلام آوردنتان را علنی کنید. تا این کار را نکنید، اینها از شما دست نمیکشند. البته بعد از این کار موج حملاتشان شدیدتر شد. تا اینکه یک آقای طلافروشی به من تهمت سرقت گاوصندوق زد. مرا به آگاهی و بازپرسی بردند که نتوانست ثابت کند و من در آنجا تبرئه شدم. شوهرم برایم پرونده دیگری بر مبنای افترا و تهمت ایجاد کرد که آن هم به جایی نرسید. بعد از آن به شوهرخواهر سابقم دستور دادند که به من نزدیک شود و سعی کند مرا برگرداند. ایشان هم پروندههای متعددی برایم درست کرد که همه به سرقت باز میگشت. میخواستند من را به زندان بیندازند تا در آنجا از من امضا بگیرند و به بهاییت برگردم، ولی من پابرجا و محکم ایستادم و هنوز هم ایستادم و به هیچ عنوان اجازه نخواهم داد که کسی بخواهد در عقایدم به من تحکم کند.
چند نسل قبل از شما بهایی شدند و روند بهایی شدنشان چگونه بود؟
در خانواده مادرم، همه مسلمان هستند. مادر بزرگم (مادر پدرم) بهایی بود. پدر بزرگم هم عاشقش میشود و با او ازدواج میکند. طبیعتا چون مادر بزرگم بهایی بوده، مادر من هم به تبعیت از مادرش بهایی میشود. در مورد خانواده پدریام به این صورت بوده که اینها بهایی بودهاند، اما عدهای از آنها تبری جسته و مسلمان میشوند. فقط چند نفر از آنها بهایی باقی میمانند، از جمله پدر بزرگم.
نحوه تبلیغ بهاییت در داخل ایران چگونه است؟
اینها در تبلیغ نقطهیابی میکنند. یعنی میدانند چه بگویند. مردم را شناسایی میکنند و دقیقا سراغ ضعیفترینها میروند. کسانی که خلأ مادی یا معنوی دارند و نمیدانند خلأها را چگونه پر کنند. بهاییت مجموعههای فرهنگی، هنری و موسیقی دارند؛ یا مثلا به پارکها میروند و میبینند جوانی تنها نشسته است. به سراغش میروند و شروع به تبلیغ میکنند. همچنین کلاسهای روحی دارند. کتابهای روحی الان ۹ جلد است. کلیه این کلاسها در منزل افراد تشکیل میشود. چون همانطور که میدانید در سال ۸۷ دادستان کشور همه تشکیلات بهایی را غیرقانونی اعلام کرد، ولی متاسفانه اینها اصلا گوش ندادند و کار خودشان را میکنند. نحوه جذبشان بدین صورت است که روی جوانها تمرکز میکنند. بعضی جوانها هم که مشکلات متعددی دارند، جذب کلاسهای روحی میشوند.
این کلاسها چه جذابیتها و مشخصاتی دارد؟
مهمترین جذابیت این کلاسها مختلط و آزاد بودنشان است؛ چون از نظر اخلاقی خیلی آزاد هستند. خب این مساله واضحی است که جوانی وقتی وارد محیطی میشود که فضا آزاد است و میتواند با هر دختر یا پسری ارتباط داشته باشد، جذب میشود. اما نکته آخر را ـ که «طرد روحانی» است ـ هیچ موقع به او نمیگویند، که ممکن است روزی همه چیز خود را از دست بدهد.
فارس
۱۴۰۰-۰۴-۲۷
۱۴۰۰-۰۴-۱۳
۱۴۰۰-۰۴-۰۵
۱۴۰۰-۰۳-۲۱
۱۴۰۰-۰۳-۱۹
۱۴۰۰-۰۳-۱۶
۱۴۰۰-۰۳-۰۲
۱۳۹۹-۱۲-۲۰
۱۳۹۹-۱۲-۱۵
۱۳۹۹-۱۲-۰۷
۱۳۹۹-۱۲-۰۱
۱۳۹۹-۱۱-۲۳
۱۳۹۹-۱۰-۲۱
۱۳۹۹-۰۹-۱۶
۱۳۹۹-۰۹-۱۴
۱۳۹۹-۰۸-۰۶
۱۳۹۹-۰۷-۲۶
۱۳۹۹-۰۷-۱۶
۱۳۹۹-۰۶-۱۵
۱۳۹۹-۰۵-۲۰
۱۳۹۹-۰۵-۰۶
۱۳۹۹-۰۴-۱۲
۱۳۹۹-۰۴-۰۶
۱۳۹۹-۰۳-۳۱
۱۳۹۹-۰۳-۲۰
۱۳۹۹-۰۳-۱۸
۱۳۹۹-۰۳-۱۳
۱۳۹۹-۰۲-۲۸
۱۳۹۹-۰۲-۱۱
۱۳۹۹-۰۲-۰۷
۱۳۹۹-۰۲-۰۴
۱۳۹۹-۰۲-۰۲
۱۳۹۹-۰۱-۳۱
۱۳۹۹-۰۱-۲۹
۱۳۹۹-۰۱-۲۷
۱۳۹۹-۰۱-۱۹
۱۳۹۹-۰۱-۱۷
۱۳۹۹-۰۱-۱۵
۱۳۹۹-۰۱-۱۳
۱۳۹۹-۰۱-۰۸
۱۳۹۹-۰۱-۰۶
۱۳۹۹-۰۱-۰۴
۱۳۹۹-۰۱-۰۱
۱۳۹۸-۱۲-۲۸
۱۳۹۸-۱۲-۲۴
۱۳۹۸-۱۲-۲۰
۱۳۹۸-۱۲-۰۸
۱۳۹۸-۱۱-۲۷
۱۳۹۸-۱۱-۲۱
۱۳۹۸-۱۱-۱۷
۱۳۹۸-۱۱-۱۲
۱۳۹۸-۱۱-۰۵
۱۳۹۸-۱۱-۰۵
۱۳۹۸-۱۰-۲۹
۱۳۹۸-۱۰-۱۹
۱۳۹۸-۱۰-۱۸
۱۳۹۸-۱۰-۱۷
۱۳۹۸-۱۰-۰۹
۱۳۹۸-۰۹-۲۴
۱۳۹۸-۰۹-۱۷
۱۳۹۸-۰۹-۰۴
۱۳۹۸-۰۹-۰۳
۱۳۹۸-۰۸-۱۸
۱۳۹۸-۰۸-۱۲
۱۳۹۸-۰۸-۰۱
۱۳۹۸-۰۷-۱۵
۱۳۹۸-۰۷-۱۴
۱۳۹۸-۰۷-۰۳
۱۳۹۸-۰۷-۰۱
۱۳۹۸-۰۶-۰۴
ابزارکی وجود ندارد
*