پست بعدی
پست قبلی
گفت و گوی زیر با بانوی مسلمان اهل سریلانکا است که از قضا حضور در ایران را قبل و بعد از انقلاب درک کرده است
خودتان را معرقی کنید .
من وَلوُری آدامز هستم از سریلانکا
چه زمانی به ایران آمدید ؟
من کمی قبل از انقلاب , به ایران آمدم . حدود ۳۷ سال پیش .
ذهنیت شما از ایران چه بود ؟
فقط در مدرسه پیرامون ایران خوانده بودم .فرش و آثار دستی پرشیا، اما بعد از دیدن , فکری که راجع به ایران داشتم خیلی فرق کرد .
خانم ولوری کجا های ایران رفتید ؟
مشهد , شمال و قم
اولین زیارت امام رضا (ع) خاطرتان هست ؟
بله خیلی وقت پیش بود حدود سی سال ! قبلا مسجد دیده بودم اما آنجا چیز دیگری بود , خیلی فرق می کرد و جذابیّت زیادی داشت .
خانم ولوری آدامز از زندگی در ایران راضی هستید ؟
بله . خیلی . دوستان زیادی دارم . من فرهنگ سریلانکا را اصلاً در خانواده ام نیاوردم مثلاً غذا هایمان همه ایرانی است البته گاهی غذا را تند می کنم . بچه ها ماکارونی من را به خاطر سُس تندش خیلی دوست دارند .
بعد از ۳۷ سال یک خانم ایرانی شدید یا هنوز سریلانکایی هستید ؟
هر کسی رگ و ریشه اش باقی است اما خیلی سعی کردم همه چیز را از ایرانی ها یاد بگیرم از غذا گرفته تا فرهنگ . قرمه سبزی , فسنجون و قیمه بلدم .
خانم آدامز دوست ایرانی دارید ؟
بلی زیاد , ایرانی ها خیلی با محبت اند . اگر بخواهم بگویم چرا اینجا مانده ام , فقط به خاطر محبت مردم بود .
فرزندانتان ازدواج کردند ؟
بله . سه تا . دو تا پسر و یک دوختر ازدواج کردند اما پسر آخرم دانشگاه می رود . دو تا نیز نوده دارم . امیر علی و عرشیا . خیلی دوست داشتنی هستند از پسرم بیشتر دوستشان دارم .
تفریح شما در سریلانکا چه بود ؟
ما در سن مدرسه مسیحی بودیم، مدیر ما یک خواهر روحانی بود، به همین خاطر مذهبی بار آمدیم و در برنامه های مدرسه شرکت می کردیم , مثل تئاتر و کمک به فقیر ها .
دین شما چی بود ؟
مردم سریلانکا بودایی اند , هندو , مسیحی و مسلمانان در رتبه های بعدی هستند. من کاتولیک بودم . البته تا وقتی که با یک مرد مسلمان آشنا شدم . او باعث آشنایی من با اسلام شد .
خانم ولوری آدامز قصه مسلمان شدن شما چیست ؟
ازدواج باعث شد که من مسلمان شوم . درست است که ما در آنجا با مسلمانان زندگی می کردیم و از رمضان و روزه و حجاب آنان باخبر بودیم اما از نماز چیزی نمی دانستم البته اذان را شنیده بودم . زمانی که به اینجا آمدم …. بگذارید از اینجا شروع کنم . اولین باری که همسرم را دیدم , احساس کردم می توانم به او تکیه دهم .قبل از اینکه به ایران بیایم هیچ برنامه ای نداشتم فقط می خواستم از کشورم خارج شوم .از ایران هیچ اطلاعی نداشتم . قبلش می خواستم بروم کانادا تا اینکه چندتا دوست از ایران برگشتند و برای ما تعریف کردند که ایران مردم مهربانی دارد . با خودم گفتم شاید برای من آمدن به اینجا راحت تر باشد بنابراین با یک ویزای سه ماهه توریستی به ایران آمدم ولی در اینجا شروع کردم به کار کردن . قبل از انقلاب بود , کاری پیدا کرده بودم حدود یک ماه گذشته بود که به کلیسای آن منطقه رفتم , کلیسای حضرت مریم (س) بود . خیلی خوشحال شده بودم که یک کلیسا در ایران پیدا کردم . از حضرت مریم (ع) صادقانه خواستم که باید در اینجا چه کار کنم برگردم یا بمانم ؟ یک راهی به من نشان بده . همان ایام بود که همسرم را پیدا کردم و ماندگار شدم .
بلافاصله که از کلیسا آمدید , همسرتان را پیدا کردید ؟
بله حضرت مریم (س) همیشه به من کمک می کردند . بعد از مسلمان شدنم نیز همسر گفت می خواهی اسمت را مریم بگذاریم؟ من خیلی خوشحال شدم و قبول کردم .
خانم مریم آدامز بعد چه اتفاقی افتاد ؟
ایشان خانواده خودش را به من معرفی کرد . مادر و زن دایی ایشان با چادر بودند اما من بی حجاب بودم , آنها هیچی به من نگفتند . برای مسلمان شدن باید می رفتم قم . یک چادر به من دادند ولی دائم از سرم می افتاد . در قم چند کتاب هدیه گرفتم که یکی از آنها آموزش نماز به زبان انگلیسی بود .
به همین راحتی مسلمان شدید ؟
چون یک مرد مسلمان خوب بود که نه مشروب می خورد و نه سیگار می کشید . من هیچ وقت نمی خواستم چنین شوهری داشته باشم بنابراین قبول کردم و مسلمان شدم .
خانم آدامز برخورد خانواده با شما چه بود ؟
پدرم گفت اگر تو دوست داری , باشد اما مادرم گفت باید مثل آنها بشوی . در آن زمان خواهرم نیز یک خواستگار مسلمان داشت که اهل سریلانکا بود اما آنها می گفتند این خوب نیست چون مسلمانان چهارتا زن می گیرند . من گفتم نه اگر مرد خوبی هست ازدواج کن . او نیز ازدواج کرد و مسلمان شد .
جنگ شروع شده بود و همه جا بمباران می شد من یک بچه کوچک چهار ماهه داشتم . با خودم گفتم من چه هستم ؟ نه مسیحی که هرهفته بروم کلیسا و نه مسلمان ! اگر بمیرم باید چه کنم ؟ یادم از کتاب نماز آمد , ملحفه تخت را برداشتم و شروع کردم از روی کتاب نماز خواندن .
یعنی شما بلافاصله نماز خوان نشدید ؟
دو سال بعد از مسلمان شدنم طول کشید که به خودم بیایم و علت آن جنگ بود .
مریم خانم شوهرتان در این دوسال تلاشی نکردند ؟
دایی شوهرم می گفت بگذار فارسی یاد بگیرد , نماز نیز یاد خواهد گرفت .
وقتی ازدواج کردم تصمیم گرفتم با هر سختی ادامه دهم که همینگونه هم شد .
از تجربه حجاب بگویید.
برای یک تازه مسلمان سخت بود و سخت است . اما چادر یک حجاب سنتی ایران است , وقتی من خارج از کشور می روم همه گونه تیپی هست ولی اگر یک نفر شما را از دور ببیند متوجه می شود که مسلمان هستید و برای سلام و احوال پرسی نزدیک می آید . مسلمان یعنی حجاب و من این را خوب فهمیدم . حجاب به من شخصیت و سر بلندی داد .
از شخصیت های اسلامی چه کسی توجه شما را بیشتر جذب کرده ؟
در زمان مسیحیتم از حضرت آدم (ع) تا حضرت عیسی (ع) را در مدرسه مطالعه کردم . بعد از اسلام تا پیامبر (ص) نیز آمدم تا کامل شوم . شخصیت پیامبر (ص) خیلی مهربان است و برای ایشان همه چیز یکسان و مساوی است . سیاه و سفید مخصوصا در مکّه . اما در مسیحیت اینگونه نیست . آنهایی که پولدارند جلو می نشینند حتی اسمشان روی صندلی نوشته شده است و فقیران گاهی روی زمین می نشینند . رفتار پیامبر (ص) با همسرانش نیز خیلی برای من الگو بود . رفتار ایشان با حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نیز زیبا بود .
خانم آدامز اگر مسئله ای برای شما پیش آید , چه کسی را صدا می زنید ؟
یا علی (ع) و یا حسین (ع) . تازه گی کربلا بودم , احساس عجیبی داشتم و برایم خیلی جالب بود
منابع:حوزه نیوز- بامؤمنان
1400-04-27
1400-04-13
1400-04-05
1400-03-21
1400-03-19
1400-03-16
1400-03-02
1399-12-20
1399-12-15
1399-12-07
1399-12-01
1399-11-23
1399-09-14
1399-08-06
1399-07-26
1399-07-16
1399-06-15
1399-05-20
1399-05-06
1399-04-12
1399-04-06
1399-03-31
1399-03-20
1399-03-18
1399-03-13
1399-02-28
1399-02-11
1399-02-07
1399-02-04
1399-02-02
1399-01-31
1399-01-29
1399-01-27
1399-01-19
1399-01-17
1399-01-15
1399-01-13
1399-01-08
1399-01-06
1399-01-04
1399-01-01
1398-12-28
1398-12-24
1398-12-20
1398-12-08
1398-11-27
1398-11-21
1398-11-17
1398-11-12
1398-11-05
1398-11-05
1398-10-29
1398-10-19
1398-10-18
1398-10-17
1398-10-09
1398-09-24
1398-09-17
1398-09-04
1398-09-03
1398-08-18
1398-08-12
1398-08-01
1398-07-15
1398-07-14
1398-07-03
1398-07-01
1398-06-04
1398-05-13
1398-05-06
ابزارکی وجود ندارد
*