پست بعدی
پست قبلی
به گزارش پايگاه اطلاع رسانی استبصار، اسمم محمد است، ۲۸ سال دارم، در ليبي بدنيا آمدم، پدرم در ليبي دانشجو بود و پس از اتمام تحصيلات بعنوان استاد دانشگاه در همان جا مشغول بکار شد تا اينکه معمر قذافي دستور اخراج فلسطينيان را صادر کرد و ما به کشورمان بازگشتيم.
در فلسطين تحت حکومت تشکيلات خودگردان بوديم تا اينکه شارون وارد قدس شد و انتفاضه ي فلسطين شکل گرفت. در ابتداي شکل گيري انتفاضه تنها سلاح ما سنگ بود و شرايط طوري بود که فقط فلسطيني ها کشته ميشدند. روز دهم انتفاضه مسلحانه شد، ۲ سرباز اسرائيلي کشته و تعداد زيادي جوان فلسطيني هم شهيد شدند. گروه هاي فلسطيني درگيري مسلحانه را شروع کردند. عمليات هاي استشهادي و ساخت موشک هاي دست ساز و با برد کم آغاز شد. گروه هاي فلسطيني درگيري مسلحانه را شروع کردند. عمليات هاي استشهادي و ساخت موشک هاي دست ساز و با برد کم آغاز شد.
درگيري ها که شدت گرفت اسرائيلي ها دست بکارهاي ديگري زدند، از جمله بستن راه ها و تقسيم کردن غزه، که اين حرکت کار را براي مردم بسيار سخت کرد، بطوريکه حتي برخي دانشجويان براي رفتن به دانشگاه خود که در شرق غزه بود نميتوانستند راهي پيدا کنند.
اولين تلنگر
در سال ۲۰۰۶ با دستگيري ۲ سرباز اسرائيلي، جنگ ۳۳ روزه بين حزب الله و رژيم اشغالگر قدس آغاز شد. من در آن زمان جزء اهل سنت بودم، البته همه ي ما به حزب الله و سيد حسن نصرالله حفظه الله بعنوان جريانات مقاومتي و ضد اسرائيلي علاقه مند بوديم و آنها را مثل خودمان مسلماني با مذهب ديگر ميدانستيم اما ارادتمان بيشتر از جنبه ي مقاومتي بود.
من تمام وقت شبکه المنار لبنان و شبکه هاي اسرائيلي را رصد ميکردم، صحبت هاي نصرالله را مداوم پيگيري ميکردم و برايم جالب بود که چقدر اسرائيلي ها از جنگ با حزب الله و طولاني شدن آن هراس دارند! در ابتدا تصورم اين بود که قدرت حزب الله بخاطر موشک ها و تسليحات زيادي است که از طرف ايران به آنها داده شده و ربطي به عقائد و نگرش هاي آنان ندارد. ولي هنگاميکه اين صحبت نصرالله را شنيدم که گفت: « شما نميدانيد که داريد با فرزندان محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين(عليهم صلوات الله و سلامه) ميجنگيد» تحليلم نسبت به حزب الله، تحليل ديني شد، اين را که شنيدم تأثير خاصي بر روي من گذاشت و احساس کردم که يک چيزي وارد قلب من شد.
اين سؤال در درون من بوجود آمد که چرا اينها مثل ما، نسبت به صحابه ي رسول الله(ص) احساس فخر نميکنند و چرا نسبت به فرزندان پيغمبر(ص) و اين اسامي احساس عزت ميکنند؟ بخاطر جو رسانه اي حاکم، اطلاعات ما راجع به اين اشخاص(اهل بيت پيامبر) خيلي کم بود و فقط در همين حد ميدانستيم که اينها فرزندان رسول خدايند. از آنجا با خودم قرار گذاشتم که يک جستجوي جدي انجام دهم که اين اهل بيت کي هستند؟ و اين سؤال برايم بوجود آمد که چرا حضورشان در زندگي ما و در رسانه هاي ما اينقدر کم رنگ است و هيچ چيزي راجع به آنها نميدانيم؟
اينترنت، دروازه اي به توحيد
تنها راهي که در دسترس من بود اينترنت بود و تلويزيون، چرا که هيچ کتابي با اين موضوع در دسترس ما نبود، بخاطر شيعه هراسي اي که در منطقه صورت گرفته، گاهي حتي خطر ميدانند و اجازه ورود بعضي از کتاب ها را نميدهند و من اجباراً از طريق شبکه هاي تلويزيون و اينترنت جستجوي خود را شروع کردم. اسامي اهل بيت را در اينترنت جستجو کردم و به بعضي سايتها رسيدم که مطالب آن بسيار غافلگيرکننده و تعجب آور بود، مثلا وقتي که فهميدم امام حسين(ع) اينقدر وحشيانه کشته شده، سرش از تنش جدا شده، بدنش تکه تکه شده و بعد اهل بيتش را به اسارت برده اند، برايم بسيار جاي تعجب و سؤال داشت چرا که در بين ما اين مسائل مطرح نبود و حتي بعضي ها اجازه نميدادند که اينها براي ما بيان شود. تصميم گرفتم که خودم را، از آنچه که بعنوان اعتقادات تاکنون داشته ام، خالي بکنم و دوباره وارد فضاي تحقيق در مورد اسلام شوم و اين قسم را هم با خودم خوردم که اگر براساس عقلم به حقانيت شيعه پي بردم، شيعه شوم وگرنه همان مسير قبلي خود را ادامه دهم.
محبت به اهل بيت پيامبر، اذن ورود به تشيع
تعدادي سخنراني از بزرگان شيعه که در اينترنت پيدا کردم را گوش دادم، در بعضي ازين سخنراني ها، يک حس آرامش قلبي پيدا کردم و نسبت به مطالبي که در اطراف خودم ميشنيدم، که حکايت از خواب بودن و غافل بودن و بيخيال بودن اطرافيانم داشت، برايم جذابيت خاصي داشت و باعث جذب من شد.
وقتي از صفات، مناقب، سختي ها و آنچه که بر اهل بيت گذشته ميشنيدم، با کلمه کلمه ي اين حرفها قلبم تکان ميخورد و احساس ميکردم اين مطالب واقعيت دارد، البته راجع به آنها بيشتر تحقيق ميکردم و نسبت به حقيقت آنها مطمئن ميشدم.
شبانه روز مسائلي که به اهل بيت ربط داشت را پيگيري ميکردم، سخنراني ها، سايتها و… همانند فرد تشنه اي که براي رفع عطش و رهايي از تشنگي و رسيدن به التيام و آرامش، بدنبال جرعه اي آب ميگردد.
آنگاه که هدايت شدم…
تصميم گرفتم که شيعه بشوم، اما يک ترس جدي در من وجود داشت که آيا حقيقت اين چيزيست که الان به آن رسيدم يا هماني که از قبل معتقد بودم، من قبلا زندگي صحابه را تدريس ميکردم اما اکنون با اهل بيت آشنا شده ام، واقعا حيران شده بودم و نميدانستم که چکار کنم؟
عقلم قانع شده بود که حق با اهل بيت است، تصميم گرفتم که قلبم را نيز متوجه و مطمئن کنم، بسيار نماز خواندم و دعا کردم و به درگاه الهي تضرع نمودم که به من نشانه اي دهد و بر اساس آن نشانه بفهمم که اين مذهب حق است يا خير.
همان شب خوابي ديدم به اين شکل که فردي دست مرا گرفته بود و مرا بدنبال خود ميکشيد، مرا به بالاي کوهي برد، از آنجا که نگاه ميکردم تمام زمين خرابه بود الا حرم هاي اهل بيت! فقط آنها بود که سالم بود و نوراني و در داخل آنها کساني مشغول به دعا و نماز بودند که عمامه هاي مشکي به سر داشتند و مشهور بود که اينها شيعه اند; و اين در حالي بود که من هيچ آشنايي با اين اماکن نداشتم! و اصلا نميدانستم که اينچنين جاهايي وجود دارد که مثلا گنبدهاي زرد رنگي دارد و… اينها را نميشناختم.
از خواب که بيدار شدم آرامشي پيدا کردم و حس کردم که اين همان نشانه ايست که بدنبال آن بودم، تصميم جدي گرفتم براي يادگيري فقه شيعه و طبعا از طريق اينترنت بعنوان تنها ابزار موجود احکام شيعه را ياد گرفتم و از آن پس نماز و روزه و…را بر طبق فقه شيعه انجام ميدادم. البته اين برايم کافي نبود و نميتوانستم به طور دقيق همه ي جزئيات را فرا بگيرم، لذا بدنبال اين بودم که به جايي مثل عراق يا ايران بروم و بصورت دقيق تر اين مکتب را بشناسم و بتوانم به ديگران نيز بياموزم. اين شد که به ايران آمدم و اکنون در قم مشغول به تحصيل هستم. از خانواده ام هم غير از پدرم همگي شيعه شدند.
رويکرد رسانه هاي عربي درقبال تشيع چگونه است؟
در رسانه هاي عربي حملات گسترده اي عليه تشيع صورت ميگيرد که ۳ علت اصلي دارد: تاريخي، سياسي و مذهبي. اما بنده معتقدم که اين حملات عمدتاً به دلايل سياسي است، چراکه ميبينيم از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران اين حملات کماً و کيفا گسترده تر و جدي تر شده است. همه اش هم به اين خاطر است که ايران و حزب الله قدرتمند اند و تبديل به خطري براي صهيونيست ها شده اند و اين موضوع را عملا در مقاطع مختلف ثابت کرده اند. لذا وهابيت به ميدان آمده تا از جهل و سادگي مردم استفاده کرده و بين شيعه و سني اختلاف بيندازد. توصيفي که اين رسانه ها از شيعه دارند اينست که: شيعه کسي است که صبح تا شب کارش سبّ اصحاب و همسران رسول خداست و هيچ فقهي و احکام عملي هم ندارند، دقيقاً مثل اينکه به شيعيان ميگويند سني ها سب اهل بيت ميکنند که دروغ است. اهل سنت برخلاف وهابيت مشکلي با شيعيان ندارند، صحابه در نزد آنها مقدس اند، آنها معتقد اند که صحابه سختي کشيدند و آنها بودند که که جنگيدند و اسلام را حفظ کردند و به دست ما رساندند، لذا کسي که به آنها توهين بکند را محترم نميدانند. بنده هم معتقدم کساني که به اهل سنت و صحابه توهين ميکنند و فحش ميدهند(مثل بعضي از روحانيون و علما) اينها شيعه ي واقعي نيستند و درواقع دارند شيعه را بدنام ميکنند و مانع تشيع ديگران ميشوند، چون در دنيا معروف است که شيعيان برخلاف وهابيون اهل تکفير نيستند، باهمه مدارا کرده ولي متأسفانه بعضي برخلاف اين حرکت کرده اند، البته علماي حقيقي مشي متفاتي دارند، بمانند مقام معظم رهبري که سب صحابه و همسران پيامبر (ص) را حرام اعلام کردند. شبيه همين نگاه را حضرت آيت الله سيستاني دارند که فرمودند:«اهل سنت را برادر ما نخوانيد، آنها نفس ما هستند» ازين طرف ميبينيم که متأسفانه برخي که شيعه نيستند و آخوندهاي انگليسي اند، در شبکه هايشان (ياسر الحبيب و شبکه فدک) صبح تا شب، به اسم شيعه، همسران پيامبر و صحابه ي رسول خدا را لعن ميکنند و وهابيت هم ازين مسئله استفاده ميکند و ميگويد اين منطق شيعه است و سيدناالقائد(مقام معظم رهبري) و سيد حسن نصرالله هم که شما به آنها علاقه داريد تقيه ميکنند، اين فرض را، با استفاده از جهل مردمي که اهل تحقيق نيستند، بصورت گسترده پخش کرده اند و بدينوسيله ضديت با شيعه را ايجاد ميکنند. بد نيست خاطره اي را برايتان نقل کنم، در ايام جنگ ۳۳ روزه مردم در مساجد شهر تجمع ميکردند و براي سيد حسن نصرالله و پيروزي حزب الله دعا ميکردند، در يکي از مساجد فردي وهابي به مردم اعتراض کرده که چرا براي اينها دعا ميکنيد؟ اينها کافراند، الان اللهم اشغل الظالمين بالظالمين شده، بگذاريد يکديگر را بکشند، مردم هم اورا کتک زده و از مسجد بيرون کرده بودند! اما از زماني که ياسر الحبيب علنا در شبکه ي فدک لعن ميکند صحابه را و بحث تقيه سيد حسن نصرالله و سيدناالقائد را مطرح کرده اند مردم هم نسبت به اينها سرد شده اند، متأسفانه چهره ي شيعه با اين رفتارها خراب شده است.
وهابيت دست آمريکا و اسرائيل در منطقه است
بايد بدانيم که بعضي ازين شيعه هراسي نان ميخورند و لذا براي مقابله ي با آن قدمي بر نميدارند، نميخواهند که مردم متوجه نقش ايران و حزب الله و جريان مقاومت شيعي شوند، ديديد که سيد حسن نصرالله در روز قدس اعلام کرد که ما شيعيان علي ابن ابي طالب هستيم اما به هيچ وجه از قضيه فلسطين کوتاه نخواهيم آمد، و البته بعضي سعي ميکنند که همين موضع گيري را هم اينطور تفسير کنند که حزب الله و ايران بخاطر منافعشان از فلسطين حمايت ميکنند.
ما همه ميدانيم که وهابيت دست آمريکا و اسرائيل در منطقه است و اصلا مسئله، مسئله ي مذهبي نيست و کاملا سياسي است، ميخواهند بجاي خطر اسرائيل در منطقه، خطر دشمن ساختگي يعني شيعيان را در دل اهل سنت ايجاد بکنند، لذاست که ميبينيد سالهاست مردم و کودکان و زنان در فلسطين کشته ميشوند، هزاران اسير در زندانها هستند و شکنجه ميشوند و علماي وهابي حتي يکبار هم حکم جهاد نميدهند، اما در مسئله ي سوريه همگي حکم جهاد مقدس دادند!و جالب است که براي فلسطين ميگويند بياييد کشور اسراطين را ايجاد کنيد! بياييد صلح کنيد و…
اوضاع در غزه چگونه است؟
مشکل اصلي غزه اينست که مثل يک زندان است و مردم در آن حصر شده اند و هيچ ارتباطي با جهان بيرون خود ندارند، ارتباطات انساني وجود ندارد و صرفا از طريق بعضي رسانه ها کسب اطلاع ميکنند. و اين خودش براي غزه يک معضل بزرگ است. هرچه که رسانه ها ميگويند بر روي عقائد و عواطف آنها تأثير دارد، مثلا در خصوص قضاياي سوريه، الجزيره ميگويد بشار اسد کودکان سوري را ميکشد، مردم اينجا با کساني که کشته ميشوند همدردي ميکنند. البته تيپ هاي مختلفي وجود دارد، اما مشکل اصلي اينست که شناخت آنها صرفا از طريق رسانه هايي مثل الجزيره و فدک و… است.
مقام معظم رهبري فخر عزت انسانيت اند
معتقدم که سيدالقائد نائب امام زمان اند و کسي است که پرچم را بدست حضرت خواهند داد، ايشان فخر عزت انسانيت اند و به نظر ميرسد اگر کل مذاهب بيايند و رهبري ايشان را بپذيرند حال مسلمين از ايني که هست بهتر خواهد شد. حس قلبي ام نسبت به ايشان را نميتوانم به زبان بيان کنم.
حسين اسدي
1398-01-18
1395-08-23
1394-08-18
1393-06-11
1393-06-11
1393-06-10
1393-05-22
1393-05-22
1393-05-21
ابزارکی وجود ندارد
*